قرآنیون نامی است که بر جریانی اسلامی اطلاق شده که در مصر پیدا شده و به طور محدود در داخل مصر و بیرون از آن طرفدارانی پیدا کرده است. قرآنیون نامی است که در اصل دشمنان آنان بر ایشان گذاشتند؛ اما آنان ایرادی نمی بینند که به این نام خوانده شوند؛ بلکه آن را شرافتی برای خود می دانند و بر خود «اهل قرآن» اطلاق می کنند. ویژگی فکری جریان قرآنیون عبارت است از عدم اخذ احادیث و روایاتی که به حضرت محمد پیامبر اسلام(ص) نسبت داده می شود یا به سنت نبوی معروف است؛ بنابراین قرآنیون به قرآن به عنوان مصدر تشریع بسنده می کنند؛ زیرا معتقدند، خدا حفظ آن را وعده کرده و فرموده است: "إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ"1 ؛ ما قرآن را خود نازل کرده ایم و خود نگهبانش هستیم.
و با استناد به آن می گویند: قرآن یگانه کتابی است که تمام مسلمانان بر درستی اش اتفاق نظر دارند؛ در حالی که در باره درستی احادیث اختلاف بسیاری میان فرقه های اسلامی گوناگون وجود دارد؛ حتی در میان هر فرقه میان علمایشان اختلاف وجود دارد. قرآنیون به اقوال سلف یا اجماع علماء یا قیاس و جز آنها که از مصادر تشریع سنی یا شیعی یا دیگر فرقه ها شمرده می شود، اعتنایی ندارند. قرآنیون بر این فرقه ها «ادیان زمینی» اطلاق می کنند. بر همین اساس، آنان با فکر اسلامی که از عصر محمد بن ادریس شافعی رایج شد، مخالف اند و آن را انحراف در اسلام صحیح و مخالف آن می شمارند.
در سخنی از امام سجاد داریم که می فرمایند : ( اللَّهُمَّ اسْلُکْ بِیَ الطَّرِیقَةَ الْمُثْلَى ؛ خدایا مرا به راه درست ببر.)
هر مسلمان روزانه 17 بار چنین خواسته ای را ازخداوند دارد :" اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ ؛ خدایا ما را به راه راست هدایت کن ." 1
علاوه براین آیه در قرآن ، در چندین جای دیگر نیز قرآن کریم به عبارت صراط مستقیم اشاره دارد.2
راه راست ، چه راهی است و چگونه محقق می شود ؟!
از نظر قرآن ، راه مستقیم ، پرستش خدا و تمسک به خدای سبحان و در راه اهل نعمت قرار گرفتن است . مراد اهل نعمت ، در دیدگاه قرآن و سنت ، همان انبیاء و صدیقین و شهدا و صالحین و امامان معصوم (ع) هستند .3
راه هوسها ، راه طاغوتها ، راه مردم ، راه مستقیم نیست . راه مستقیم راه خداست ؛ « إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ »4 ، راه مستقیم راه پیغمبران است ؛ « إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ »5 ، راه مستقیم راه بندگی خداست ؛ « وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ »6، راه مستقیم راه توکل به خداست ؛ «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»7
اینکه انسان همیشه در راه مستقیم بماند خیلی مهم است . به علی ابن ابیطالب گفتند : شما چرا اینقدر «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ » میگویید؟ شما علی هستید و در راه مستقیم قرار دارید . فرمودند: الان راه من مستقیم است و من از دقیقه ی دیگرم خبر ندارم .
در حقیقت حضرت علی (ع) با این ذکر میفرماید : خدایا راه مستقیم را برای من تداوم ببخش .8
راه مستقیم راهی است که در آن افراط و تفریط نباشد . نه اینقدر خوبی مردم را بگوییم که مبالغه کنیم و نه اینقدر حسود و بد خواه باشیم که خوبیهای دیگران را فراموش کنیم .
حقوق مالی همسایه را بپردازید!
در کتاب گرانسنگ بحارالانوار، جلد نهم ، ص 516 در باب شأن نزول آیات 7-1 سوره مبارکه "لیل" که درباره وجود مقدس حضرت علی علیه السلام فرود آمده است چنین می خوانیم:
موسى ابن عیسى انصارى می گوید بعد از نماز عصر با امیر المؤ منین(علیه السلام ) نشسته بودم . مردى خدمت ایشان رسید. عرض کرد یا على تقاضائى دارم. مایلم حرکت کنید، پیش کسى که مورد نظر من است با هم برویم و خواسته مرا برآورید، فرمود کار تو چیست؟ گفت من در خانه شخصى همسایه هستم . در آن خانه درخت خرمائى هست که در موقع وزش باد از خرماى رسیده و نارس مى ریزد و یا پرنده اى از بالاى درخت مى اندازد. من و بچه هایم از آنها مى خوریم بدون اینکه به وسیله چوب یا سنگ آنها را بریزیم. اکنون مى خواهم شما واسطه شوید که از من بگذرد. موسى بن عیسى مى گوید حضرت به من فرمود حرکت کن با هم برویم .
در خدمت ایشان رفتیم ، پیش صاحب درخت که رسیدیم على (علیه السلام ) سلام نمود. او جواب داد، احترام کرد و شادمان شد. عرض کرد یا على به چه منظور تشریف آورده اید. فرمود این مرد در خانه تو مى نشیند از درخت خرمائى که دارى با یا پرنده مى ریزد بدون اینکه با سنگ یا چوب بزنند آمدم درخواست کنم او را حلال کنى .
صاحب باغ امتناع ورزید. مرتبه دوم حضرت درخواست کرد. باز قبول نکرد. در مرتبه سوم فرمود به خدا قسم از طرف پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) ضامن مى شوم در قبال این کار خداوند بستانى به تو در بهشت عنایت کند. این بار هم نپذیرفت . کم کم نزدیک شامگاه شد على (علیه السلام ) فرمود آن خانه را به فلان باغستان مى فروشى؟ پاسخ داد آرى حضرت گفت خداوند و موسى بن عیسى انصارى را به شهادت مى گیرم خرمایش در مقابل آن منزل به تو فروختم آیا راضى هستى؟ صاحب منزل باور نمى کرد على (علیه السلام ) این معامله را بکند. گفت من هم خدا و موسى بن عیسى را گواه مى گیرم که فروختم خانه را در مقابل آن باغ .
على (علیه السلام ) رو کرد به مردى که در خانه به عنوان همسایگى مى نشست فرمود منزل را به رسم مالکیت تصرف کن خداوند به تو برکت دهد حلال باد بر تو. در این هنگام صداى اذان بلند شد. همه حرکت کردند براى انجام فریضه نماز مغرب و عشاء. نماز را با پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) خواندیم. هر کسى به منزل خود رفت . فردا پس از نماز صبح پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) مشغول تعقیب بود حالت وحى بر آنجناب عارض گشت . جبرئیل نازل شد. پس از پایان وحى روى به اصحاب کرده فرمود کدامیک از شما دیشب عمل نیکى انجام داده اید خودتان مى گوئید یا من بگویم . على (علیه السلام ) عرض کرد شما بفرمائید. پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود اینک جبرئیل بر من نازل شد، گفت شب گذشته على بن ابیطالب (علیه السلام ) کار پسندیده اى انجام داد. پرسیدم چه کار. گفت این سوره را بخوان بسم الله الرحمن الرحیم و اللیل اذا یغشى و النهار اذا تجلى تا به این آیه فاما من اعطى و اتقى و صدق بالحسنى فسنیره للیسرى الى آخر سوره .
رو به على کرد فرمود تو تصدیق به بهشت کردى و خانه را به آن مرد بخشیدى و بستان خود را دادى؟ عرض کرد بلى . فرمود این سوره درباره ات نازل شد. آنگاه حرکت کرد پیشانى او را بوسید و گفت من برادر تو هستم و تو برادر من.
قرآن کریم در آیه 106 سوره یوسف علیه السلام می فرماید: وَ ما یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِکُونَ؛ اکثر کسانی که به خدا ایمان می آورند مشرکند.
البته مراد از این شرک آن شرک جلی (آشکار) بت پرستان نیست زیرا هیچ مومنی اهل پرستش بت نیست و بر آن سجده نمی کند؛ بلکه منظور شرک خفی (پنهان) است(1) که امام هادی(علیه السلام) در توصیف آن فرمود: الْإِشْرَاکُ فِی النَّاسِ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ النَّمْلِ عَلَى الْمِسْحِ الْأَسْوَدِ فِی اللَّیْلَةِ الْمُظْلِمَة(2)؛ نفوذ شرک در ضمیر مردم، پنهانتر از آنست که مورچه سیاهى در شب تیره و تار بر روى گلیم سیاهى راه برود. وقتى انسان در آن شرائط متوجه راه رفتن مورچه نشود قطعا از این شرکی که پنهانتر از آنست آگاه نخواهد شد.
پس معنای آیه این است: اکثر مردمی که به خدا ایمان می آورند ایمانشان آمیخته به شرک است و از ایمان خالص بی بهره اند.
آیا ایمان به خدا داشتن ، در دنیا هم برای ما برکاتی دارد ؟!
نزول برکات الهی در گرو ایمان و تقوا
قرآن می فرماید: « ولو انّ اهل القری لفتحنا علیهم برکات : اگر اهل قریه ها ایمان داشته باشند و تقوا داشته باشند ، برای آنان برکات باز می شود .»1
خوب کلمه «لو» مال جایی است که آن موضوع هیچ گاه اتفاق نمی افتد .اتفاق نمی افتد ، مثل اینکه بگوییم :( اگر عمه من مرد بود ، عمو بود .) ولی هیچ وقت عمه زن مرد نمی شود.
در اینجا نیزمردم همه ایمان نمی آورند ، ولی اگر ایمان آورند و تقوا داشته باشند ، برکات نازل می شود .
اینکه می گویند : وقتی حضرت مهدی (ع) ظهور کنند ، زمین برکاتش چهل برابر می شود ، این به خاطر این است که اگر ظهور کند ، مردم معجزه ها و برکات و عدالتش را می بینند و « یدخلون فی دین الله افواجا » فوج فوج رفته رفته ایمان می آورند . ایمان که آوردند ،دنبال ایمان برکات هم هست .
سؤالی پیش می آید : ما کشورهایی را داریم که ایمان ندارند اما از باران و نعمات نیز برخوردارند ! این چگونه است ؟!
تسریع یا تأخیر خداوند در کیفرهای دنیوی
اشاره:
گاهی گفته می شود که برای استخاره به قرآن کریم نه تنها روایت نداریم، بلکه در روایات تفأل به قرآن مورد نهی واقع شده است چون قرآن کریم کتاب تفکّر است لطفا توضیح دهید؟
ببینیم آیا براستی، جوازی برای استخاره با قرآن از منابع روایی استفاده می شود یا خیر؟