در این مقاله اثرات تلویزیون اعم از خشونت، تصورات نژادی و جنسیتی، مصرف گرایی، رفتار جامعه پسند بر رفتار اجتماعی کودکان بررسی میشود.
اشکان به تلویزیون خیره مانده بود. در تصویر صفحه جادویی، آدم فضایی سیاه رنگی با پنجههای آهنیاش به انسانها شلیک میکرد! زن از جا برخاست، به طرف آشپزخانه رفت و غرولند کنان گفت: «خاموش کن اون تلویزیون رو بهرام، مگه نمیبینی که رنگ صورت بَچَم پریده؟» مرد روی مبل قهوهای جا به جا شد و جواب داد: «ولی جای حساسِ فیلمهِ ... تو هم همش دنبال فیلمای رمانتیکی... پسرم شش سال داره. برای خودش مردی شده و از این فیلما نمی ترسه... » آن وقت رو به اشکان ادامه داد: «مگه نه بابایی؟ مگه نه بابایی...» اما اشکان چیزی نمیگفت و با مرگ انسانهای میان فیلم رنگ چهرهاش لحظه به لحظه سفیدتر میشد...
باید بدانید که کنش کودکان نسبت به تلویزیون با یکدیگر فرق دارد. در خانوادههایی که وضعیت اقتصادی – اجتماعی پایینی دارند یا خانوادههای پرجمعیت، کودکان بیشتر بینندهی برنامههای تلویزیونی هستند. شاید به خاطر این است که والدین چنین کودکانی قادر نیستند وسایل تفریحی خارج از منزل را برای آنان فراهم سازند.
در این مقاله اثرات تلویزیون بر رفتار اجتماعی کودکان بررسی میشود:
یک نفر گفت: «از نظر من خصوصیات یه مدرسه خوب فضای بزرگ محیط آموزشی است و کادری که با مهربانی و احترام با بچهها برخورد کنن.» دیگری ادامه داد: «یه مدرسه خوب، برنامه آموزشی منظم و بدون استرسی رو برای بچهها داره، برنامهها و روشهایی که یه جورایی دانش آموزا بتونن علاقهشون رو تو بعضی زمینهها پیدا کنن. به نظرم شلوغ نبودن مدرسه و یه دست بودن بچهها از نظر فرهنگی هم شرطه...» در این بین، مادر ایمان که هنوز مدرسهای را برای ثبت نام پسرش در نظر نگرفته بود با خود فکر کرد: «باید تحقیق بیشتری درباره یه مدرسه مناسب داشته باشم...»
هنگامى که شما براى پاک کردن اشک هایتان به بیش از یک دستمال کاغذى احتیاج پیدا مى کنید چه اتفاقى در زندگى تان روى داده است؟
براى همه آدمها زمانى پیش می آید که گریه کنند، تعدادى از ما با دیدن مراسم ازدواج بغض مى کنیم و اشک در چشمانمان جمع مى شود یا با دیدن جشن ازدواج در یک فیلم ممکن است به گریه بیفتیم. نخستین روزى که کودک مان مى خواهد به مهد کودک برود یا روزی که فرزند 18 ساله مان خانه را به قصد رفتن به دانشگاه ترک مى کند ما شروع به گریه کردن مى کنیم؛ و هستند وقت هایى که زندگى دستخوش ناملایمات مى شود و ما گریه مى کنیم. هنگامى که به دیدن دوستى مى رویم که به سختى بیمار شده یا چیز یا شخص مهمی را ازدست مى دهیم، بى اختیار اشک مى ریزیم. بعضى از ما زمانى که یک مورد خاص احساسى را تجربه مى کنیم به یکباره بغضمان مى شکند و شروع به گریه کردن مى کنیم یا هنگامى که از دست همسرمان عصبانى هستیم یا زمانى که سخت هیجان زده شده ایم، باز هم گریه است که وجودمان را فرامى گیرد.
روان شناسان مى گویند، اشکها ممکن است به جاى واژه ها به کار بیایند. هنگامى که نمى توانیم احساس درونى خود را بیان کنیم، آن زمان است که منفجر مى شویم و اشک مى ریزیم.