چراغ خاموش دلتنگی
دلتنگی تاریک است. هیچ نقط? روشنی در آن نیست و آدم را حسابی دمغ میکند. هم? این حرفها و حسها در نهایت سادگی در این جمل? امری تقاضاگونه نمود پیدا کرده است: کبریت بزن به دلتنگیام»!
کاملکنند? این جمله، سطری دو کلمهای است که محوریترین بخش شعر نیز هست و در نهایت ایجاز، روزن? امیدی در شعری به این تاریکی باز کرده است: «با تبسمی». لبخند، روشنکننده است؛ حتی اگر در حد تبسمی خشک و خالی باشد.
این سطر بار حسی-عاطفی مهمی بر دوش دارد و صمیمیت شعر را بیشتر میکند؛ صمیمیتی که بیشتر مدیون رابط? نزدیک راوی و «تو»ی صاحب لبخند معجزهکننده است.
در دو سطر پایانی بر تاریکی تأکید میشود؛ عنصری که نشاندهند? گستردگی تنهایی و ظلمت روزهای شاعر است. تکرار دوبار? «تاریک» با قید «بسیار» برای تأثیرگذاری بیشتر بوده و نه تنها زاید نیست، بلکه عمق دلتنگی شاعر را بهتر تصویر میکند. شاید شما هم پس از خواندن سطر پایانی دنبال یک روشنایی شاد بگردید؛ حتی اگر این روشنایی به کوتاهی یک تبسم باشد!
سه شعر «امید»، «پایان» و «تکرارِ فرشته» به ترتیب از عرشیا عشقی، چارلز بوکوفسکی (با ترجمه سمیه پاشایی) و علیرضا حکمتی. امید
چشمهای انتظارم: باز
هنوز قدری امید
در دست و بال دلم هست
پایان
خواب از جمله اعجوبه های خلقت خداست که به صورت فطری در وجود بنده هاش گذاشته ...صرف نظر از اینکه عالم خواب عالم شیرین و پر رمز و رازیه اثرات فیزیکی بسیار شگفت انگیزی هم بر انسان داره....
حرفهای نویسندههای بزرگ همیشه خریدار داشته، مخصوصاً برای آنهایی که اهل خواندن و نوشتن داستان هستند
این جا با تجربههای «مارگارت ماهی» آشنا میشوید. مارگارت ماهی را بسیاری از کودکان و نوجوانان جهان میشناسند. از این نویسنده نیوزیلندی تا کنون چند کتاب از جمله «بزرگترین نمایش خارج از زمین»، «دختر ماه» و «سفر جادویی پنج خواهر» به فارسی برگردانده شده است.
نقاشی از چهره مارگریت ماهی،نویسنده
ایدهها از کجا میآیند؟
صدای جیغ و داد طوطی در زمین و آسمان، طوری طنین انداخته بود که من هم فشار پنجههای عقاب را روی گلویم احساس میکردم؛ طوری که نمیتوانستم فریاد بزنم.
ناگهان به خود آمدم و از خواب بیدار شدم. چشمهایم را که باز کردم، مادرم را دیدم که بالای سرم نشسته بود و آب به صورتم میپاشید. سرم را تکان میداد و میگفت: «بیدار شو مادر، نترس، داری خواب میبینی، نترس اِرما جان. نترس مادر...»
کتابی که این هفته به شما معرفی میشود با یک خواب شروع میشود و با همین خواب طرح داستان شکل میگیرد و جلو میرود.
حتی نام کتاب هم برگرفته از همین خواب است. آیا واقعا خواب دخترها چپ نیست؟
حضرت یوسف که در صفحة 7 کتاب به این باور عامیانه جواب درستی میدهد:
«خواب خواب است. دختر و پسر ندارد.» او که از کودکی به تعبیر کنندة خوابها معروف است باید خواب دختری به نام اِرما را تعبیر کند. این کتاب داستانی از زندگی کودکیهای پیامبر زیبا روی و پاکدامن، حضرت یوسف است.
«خواب دخترها چپ نیست» را عباس جهانگیریان نوشته و دخترش سیما جهانگیریان آن را تصویرگری کرده است.
انتشارات منادی تربیت این اثر را با بهای 1800 تومان منتشر کرده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
ولایتپذیری و تبعیت از امام عصر از وظائف هر مسلمان است و در عصر غیبت، ولی فقیه عهده دار زمام امور مسلمین است. بر هر مسلمانی واجب است تا تبعیت خود را از ولی فقیه خود، هم به صورت زبانی و هم به صورت عملی اثبات کند.
ما وبلاگنویسان و فعالان فضای مجازی وظیفه خود میدانیم تجدید بیعت خود با ولیفقیه را اعلام کرده و اعلام کنیم که حمایتها و همراهیهای ما با گروهها و مسئولین تا زمانی است که در مسیر ارزشهای الهی و اسلامی گام بردارند. ما با کسی عقد اخوت نبستهایم و مرزهای اعتقادیمان را با تمام وجود حراست میکنیم.
ما معتقدیم که مشروعیت مسئولین نظام وابسته به اجرای احکام اسلامی و تبعیت از نایب عام امام زمان (عج) است و اگر کسی در غیر این مسیر گام بردارد، قرار گرفتنش در آن مسئولیت خلاف شرع و قانون اساسی است. ما از مسئولین میخواهیم تا «ولایت پذیری عملی» خود را اثبات کنند و راه را بر هرگونه شایعه و حرفهای حاشیهای ببندند چرا که ما معتقدیم که تبعیت از ولی فقیه در قالب سخنان زیبا نیست و باید این سخنان در عمل ظهور یابند.
تعز من تشاء و تذل من تشاء
بیدک الخیر انک على کل شىء قدیر
جمعی از وبلاگ نویسان و فعالان فضای مجازی
اسامی همه امضاء کنندگان در وبلاگ آذرپاد
در تهاجم نظامی، جنگ را همه باور کرده بودند. در تمام وزارتخانه ها ستاد جنگ تشکیل شده بود، اما متأسفانه تهاجم فرهنگی را هنوز بعضی از مسئولین باور نکرده اند.
اگر در تمام نهادها و ارگانها تهاجم فرهنگی را جدی بگیرند و حداقل در محدوده مسئولیت خود، مروج فرهنگ اسلامی باشند و با تهاجم فرهنگی مبارزه کنند، موفقیت خواهیم داشت.
در زمان جنگ، با وجود کمبود امکانات نظامی، همه استفاده صحیح از امکانات را سرلوحه برنامه خود قرار داده بودند، ولی در تهاجم فرهنگی با وجود امکانات بسیار خوب و مناسب، با سابقه فرهنگی درخشان و میراث فرهنگی غنی، نیروهای فرهنگی مجرب و متخصص مردمی، فرهنگ دوست و فرهنگمدار، متأسفانه بنحو مطلوب از امکانات و نیروهای فرهنگی استفاده نمی شود، و این یا به طور عمد است و یا به خاطر ناشی گری دست اندرکاران مربوطه.
فرهنگی
برای اجرای یک عملیات نظامی، نیروهای عمل کننده، بایگانهای مستقر در منطقه، هماهنگی انجام می دادند؛ اما در بحث تهاجم فرهنگی و مبارزه با آن، هر کدام از نهادهای فرهنگی، ساز خود را کوک کرده اند و طبل و دهل خود را می نوازند و به نحوی زحمات دیگری را خنثی می کنند.
در تهاجم نظامی، همه درد را حس کردند. درد دین، درد خاک و ناموس، درد میهن و همه گفتند: لبیک؛ اما در تهاجم فرهنگی، بعضی از افراد نه تنها درد را احساس نمی کنند، بلکه درد را استقبال می کنند و به جای تهاجم فرهنگی بحث تعامل فرهنگی، را مطرح می کنند.
تهاجم نظامی، مسئله اول کشور و مسئله ای ملی بود و تمام مسائل دیگر، بعد از مسئله جنگ بود. اما در تهاجم فرهنگی، همه مسائل کشور در اولویت قرار دارد جز توسعه فرهنگی و مبارزه با تهاجم فرهنگی که در حاشیه قرار گرفته است.
در تهاجم نظامی، فرماندهان جنگ، جلوتر از نیروها در خط مقدم بودند؛ ولی در تهاجم فرهنگی، فقط فرمان صادر می شود و آمدن در صحنه و میدان مبارزه را برای خود، پایین آمدن شخصیت خود می دانند.
در تهاجم نظامی، اگر جاسوس دشمن دستگیر می شد، به عنوان جاسوس جنگی اعدام می شد؛ ولی کسانی که مروّج فرهنگ غرب هستند متأسفانه در کشور ما به دست بعضی از مسئولین مدال هم می گیرند.
در تهاجم نظامی، رسانه ملی، مارش روحیه، آژیر خطر و... پخش می کرد؛ حتی بین برنامه های حساس. ولی متأسفانه الان بین برنامه های حساس، تبلیغ پفک نمکی و کوکاکولا و... پخش می شود. در مساجد، بحث حرمت موسیقی، غنا، بی حجابی و... مطرح می شود، ولی در تلویزیون اجرای این نوع برنامه ها مسئله ای عادی شده است.
با وجود اینکه ایران مهد تمدن و فرهنگ اسلامی است و اسلام از فرهنگی غنی برخوردار است، ولی متأسفانه نحوه تبلیغ و ترویج آن را یا نمی دانیم یا اشتباه تبلیغ می کنیم و اگر به طور صحیح تبلیغ شود، دیگر نیازی به فرهنگ مبتذل غرب نخواهد بود.
در تهاجم نظامی، نه صحبت از حق و حقوق بود، نه صحبت از اضافه کار، آنچه جنگ را پیروز کرد عشق بود، ولی در تهاجم فرهنگی تا اضافه کار و حقوق کلان نباشد، کمتر کسی وارد میدان می شود.
کانون فرهنگی حضرت امیر(ع)