راهبرد های مطالعه و یادگیری:
روانشناسان یادگیری در طول بیست سال اخیر به پیشرفت های عظیمی دست یافته و به دیدگاههای تازه ای نسبت به مطالعه و یادگیری رسیده است. نظریه ها و روش های جدید یادگیری و مطالعه که عمدتاً از روانشناسی خبر پردازی سر بر آورده اند. در بسیاری از مواقع مکمل نطریه ها وروش های قدیمی هستند، اما در بعضی موارد با آن ها متفاوت است. بنا بر نظریه های قدیمی خواندن که در روش های مطالعه زیر بنای روش های تند خوانی قرار گرفته، چنین فرض شده است که سرعت مطالعه وابسته به حرکات سریع چشم است، یعنی هر چقدر چشم سرعتر از روی کلمات بگذرد، ذهن نیز سریع تر اطلاعات موجود در کلمات را درک می کند. بر خلاف این نظریه در روان شناسی یادگیری جدید که از یک رویکرد خبرپردازی یا پردازش اطلاعات سر چشمه می گیرد، اینگونه استدلال می شود که عامل مهم در سرعت مطالعه، پردازش اطلاعات در ذهن خواننده است. یعنی هر چه ذهن آدمی اطاعات دریافتی را سریع تر پردازش کند، سرعت درک ولذا سرعت مطالعه او نیز بیشتر خواهد بود. تفاوت های فردی افراد در خواندن به فرآیند پردازش اطلاعات مرکزی وابسته است نه به فرآ یند های حسی پیرامونی.
شرط اول کامیابی در زندگی
خیلی از ما انسانها در زندگی تصمیماتی گرفته ایم و یا هدفی را دنبال کرده ایم اما از دنبال کردن آن ها تا رسیدن به نتیجه عاجز بوده ایم. فکر می کنید مشکل در کجا بوده؟
در موجودات جاندار، اعم از گیاه و حیوان، تربیت یکی از عوامل اصیل تکامل شمرده شده است. یک گل زییای بیابانی با تمام لطافت و زیباییاش چون خودرو رشد نموده و از تربیت بهره ندارد، به طور مسلم نواقصی به همراه خواهد داشت؛ و حال آنکه در صورت برخورداری از پرورش کمالاتش افزایش یافته، از نارسائی برکنار خواهد ماند.
آن دسته از روحیات ما انسانها که جزء صفات پسندیده محسوب میشود مانند اراده، اگر از اصل پرورش برخوردار نباشد، دچار نواقصی خواهد بود و این تعلیم و تربیت است که میتواند انحرافات روحی را از بین برده، آنها را تعدیل نماید. مطالعه جریانات زندگی گذشته ما آشکار میسازد که در مواردی عجولانه تصمیم گرفته، دنبال کاری رفتهایم، و یا در اوقات دیگری به جای مرحله اجرای عمل، به تفکرات وسواسی پرداخته، از مرحله عمل دور ماندهایم و در هر مورد شکستهایی نصیب ما شده است.
زندگی روزانه ما سرشار از فراز و نشیب هایی است که موجب نوسان روحیه ما می شود. رویدادها زمانی ما را غمگین و ناراحت کرده و گاهی باعث شادی ما می گردد. جمله معروفی است که :اغلب مردم تقریبا به همان اندازه ای شاد هستند که انتظارش را دارند . در واقع آنچه که در زندگی ما رخ می دهد آنقدرها تعیین کننده شادی ما نیست بلکه بیشتر، نوع واکنش ما به رخدادهاست که نقش تعیین کننده دارد . از آن جایی که انسان افکار و اندیشه های خود را برمی گزیند الزاماً تعیین کننده میزان شادی های خویش است .
تحقیقات نشان داده اند که خنده نه تنها سبب نشاط افراد می گردد بلکه سلامت آنها را نیز تضمین می کند . خنده سیستم ایمنی بدن را مقاوم ساخته و توانایی بدن را در مبارزه با عفونت افزایش می دهد . از طرفی سبب کاهش سطح هورمونهای استرس زا شده و از تأثیر گذاری آنها بر روی سیستم ایمنی بدن جلوگیری می کند. خنده باعث افزایش ترشح اندورفین از مغز می شود، ماده ای که نقش تسکین دهنده را در دردها و رنج های ما دارد . ترشح اندورفین علاوه بر افزایش توان ما در برابر مقاومت در مواجهه با استرس ها و ناراحتی ها موجب افزایش بازدهی سیستم تنفسی ما می شود و تأثیر آن درست مثل زمانی است که به ورزش دو پرداخته ایم .هنر شاد بودن مستلزم توانایی خندیدن به مشکلات در کوتاه ترین زمان ممکن پس از وقوع آنهاست . اگر دقت کنید می بینید که کودکان بطور طبیعی و بدون توجه به اطراف و یا احساس خجالت تقریباً به همه چیز می خندند. گویی می دانند که خندیدن ، آنها را سالم و متعادل نگه می دارد.
برای شاد بودن باید بر افکار شاد متمرکز شویم. هر چند ما غالباً برعکس عمل می کنیم. یعنی تعریف ها و تمجیدها را ناشنیده می گیریم و حرف های ناخوشایند را مدتها در ذهن نگه می داریم .لازمه شاد زیستن جستجوی زیبایی ها و خوبی هاست. یکی زیبایی منظره را می بیند و دیگری کثیفی پنجره را . گاهی می توانیم در مواجهه با استرس های محیطی با رفتارهایی مانند صحبت های خنده دار، علاوه بر کاهش استرس ، محیط را برای بررسی مشکل واقعی و پیدا کردن راه حل مهیا کنیم . راه دیگر این است که سعی کنیم همیشه لبخند به لب داشته باشیم ، هر چند طرف مقابل ما اخمو باشد!شما برای شاد زیستن چه می کنید؟
خودمان را دست کم نگیریم
هیچ گاه تأثیر و قدرتی را که ذهن ما روی زندگی مان می گذارد نباید دست کم گرفت؛ بلکه قدرتی که ذهن همه ی ما انسان ها از آن برخوردار است، می تواند در بسیاری از مسائل تأثیرات چشم گیر و قدرتمندی روی زندگی مان داشته باشد و هم چنین راه های درست و مثبت را به ما نشان دهد .
اثرات و نشانه هایی که مبنی بر کمبود اعتماد به نفس در افراد است، قابل شناسایی بوده و از این طریق می توان مشکلات و کمبودها را تشخیص داد و آن ها را برطرف کرد. برای داشتن اعتماد به نفش ابتدا باید ذهنیت هایمان را تصحیح کنیم.
موتور زندگی را روشن نگه دارید
تاکنون چند بار یک فعالیت جدید را با شور و شوق آغاز کرده اید؛ اما پس از مدت کوتاهی، انگیزه خود را از دست داده اید؟ این موضوع اغلب باعث ناامیدی و عدم ادامه فعالیت می شود؛ اما خوشبختانه با کمی فکر و عکس العمل مناسب می توانید این احساس منفی را تغییر دهید.
منابع استرس زا در زندگی همسران
وقتی زن و شوهر هر دو زیر فشار روانی هستند احتمالاً بهتر است بحث در مورد موضوعات مهم و تصمیم گیریهای پر اهمیت را به بعد موکول کنند. اگر با رفتار بی تناسب همسر خود روبرو هستید، با توجیهاتی نظیر" خسته است"، " بی حوصله و ناراحت است"، با او برخورد کنید و حتی المقدور از ذهنیاتی مانند" قصد تحقیر مرا دارد، کار همیشگی اوست"
ابعاد مختلف زندگی زناشویی با فشارهایی روبروست که می تواند به روابط زناشویی زوجین لطمه وارد کند.
در حقیقت منابع استرس زا در زندگی زناشویی بسیار متعدد است برای مثال زن و شوهر در سال های نخست ازدواج با تصمیم گیریهای متعددی از جزئی( مثلاً تعیین محل قرار دادن قفسه لباس) تا کلی ( تعیین محل زندگی) روبرو هستند. مسایلی مانند هماهنگ کردن ساعات کار بیرون منزل، تعیین وقت صرف غذا و امور مالی خانواده هم موارد دیگری است که می توان به آن اشاره کرد و چون عقاید، عادتها و روش هاس اشخاص با هم تفاوت دارند، تصمیم گیری های دایم، امتیاز دادن و امتیاز گرفتن و به توافق رسیدن ممکن است تولید اصطکاک کند. همچنین زوج هایی که در نزدیک محل زندگی یکی از والدین زندگی می کنند تحت تاثیر معیارهای حاکم بر خانواده پدر و مادر با مشکلاتی روبرو می شوند. تولد نخستین فرزند خانواده مشکلات تازه ای به وجود می آورد و می تواند شکل و شمایل روابط زناشویی را تغییر دهد. تولد کودک و مراقبت از او مسلماً بار سنگینی بر دوش مادر است. اما آنچه کمتر مد نظر قرار می گیرد این است که پدر هم در اثر تغییراتی که در زندگی اش بوجود می آید تحت تاثیر قرار می گیرد.
نخستین وظیفه بعد از ازدواج
لازم است زن و شوهر در آغاز زندگی یکدیگر را بشناسند، با طرز تفکر، اخلاق، خواسته ها، تمایلات و توان جسمی هم آشنا شوند، از نقاط ضعف و قوت یک دیگر آگاهی یابند و این شناخت هم به منظور تحکیم بنیاد زناشویی و دست یابی به راه های تنظیم زندگی، تعدیل خواسته ها و حداکثر استفاده کردن از امکانات موجود باشد، نه به قصد عیب جویی و کشف نقاط ضعف شخص مقابل.
اگر با بینش مناسب در صدد شناخت یک دیگر برآمدند و در هم دیگر نقطه ضعفی یافتند، هرگز سر و صدا راه نمی اندازند، بلکه سعی می کنند وضع موجود را اصلاح نمایند. نقطه ضعف، از دو حال خارج نیست: یا نقص جسمانی است و یا اخلاقی و روانی.
اگر نقص جسمانیِ قابل اصلاح است، که در این صورت باید در صدد چاره برآیند و از طریق معمول، آن را اصلاح نمایند. چنان چه نقص جسمانیِ غیر قابل اصلاح باشد، در این صورت باید زندگی خود را با وضع موجود، تطبیق دهند و تا پایان عمر با هم زندگی کنند. و اما اگر نقص اخلاقی و روانی است، در این صورت با خیرخواهی و تفاهم، در صدد اصلاح آن برآیند، و اگر با بردباری و مهربانی عمل نمایند غالباً اصلاح و حداقل تعدیل خواهد شد و اگر در اصلاح عیب اخلاقی توفیق نیافتند، باز هم به صلاح آن هاست که با گذشت و اغماض، آن را نادیده بگیرند و خود را با وضع موجود تطبیق دهند. مرد اگر نقصی در همسرش می بیند و احساس می کند که قابل اصلاح نیست، همسرش را با همان نقص بپذیرد و تصمیم بگیرد هر طور شده با او زندگی کند. مثلاً، اگر همسرش عصبانی است اسباب عصبانیت او را فراهم نسازد و اگر عصبانی شد بردباری و گذشت نشان بدهد.