انسان موجود پیچیده و شگفت انگیزی است. هنگام رویارویی با یک انسان با دنیای عظیمی رو به رو میشویم که سیر در آن و یافتن پیچ و خمهای آن مهارت و آگاهی زیادی را میطلبد. داشتن یک ارتباط کمابیش سالم با انسانهای اطرافمان ، مستلزم آشنا شدن با ویژگیهای عمده رفتاری آنان است. این آشنایی و مهارت علیرغم تصور عمومی ، نه تنها از طریق تحصیل و مطالعه بدست نمیآید بلکه نحوه سلوک با مردم هنری است . احتمال دارد یک نانوا بیشتر از یک پزشک در آن ظاهر باشد. داشتن تعامل با اطرافیانمان در گرو شناختی صحیح و البته نه همه جانبه از افراد است چرا که هیچگاه نمیتوان یک انسان را از تمامی جوانب شناخت. هنگامی که یک شناخت کلی از افراد بدست میآوریم میتوانیم در جهت سازگار کردن خودمان با او و همچنین او با خودمان گامهای موثری برداریم .
آگاهی از فرایندهای شناختی شاگردان در سنین مختلف
از مهمترین وظایف معلم است.
زیرا فرایند رشد علایق شاگرد ، میزان انگیزش ، بلوغ عاطفی ، سوابق اجتماعی و تجارب گذشته از عواملی هستند که همواره در روش کار معلم در کلاس اثر میگذارند. شاگردان صفات زیادی مانند راستگویی ، دروغگویی ، شهامت ، ترس و اضطراب ، پرخاشگری ، تلاش و بسیاری از صفات مطلوب و نامطلوب را با خود از خانواده به درون مدرسه میآورند .
اگر معلمی تصور کند بدون شناخت شاگردان و بدون آگاهی از فرایند رشد ذهنی عاطفی و اجتماعی آنان و حتی بدون همکاری والدین میتواند در ادای وظایف آموزشی موفق باشد سخت در اشتباه است. معلم نمیتواند بدون توجه به ویژگیهای شاگردان آنان را به کار کردن وادارد و به عبارت دیگر کار را بر آنان تحمیل کند زیرا فعالیتهای عقلی ، اخلاقی و اجتماعی شاگرد تابع اراده معلم نیست .
ساخت ذهنی ، هوش و تجارب علمی شاگرد
ساخت ذهنی کودکان با بزرگسالان متفاوت است. بنابراین معلم باید برنامه و مواد آموزشی را مطابق با سطح درک و فهم شاگردان عرضه کند تا برای آنان قابل جذب باشد. یعنی برنامه درسی و نوع و مقدار تکلیف باید بر اساس مراحل رشد ذهنی و تواناییهای مختلف شاگردان پیریزی شود. زیرا هر برنامه درسی برای همه سنین به یک اندازه مناسب نیست. معلم باید توجه داشته باشد که سیر تکوینی مراحل رشد از لحاظ سن و محتوای تفکر یک بار برای همیشه و بطور ثابت تعیین نشده است .
بنابراین او میتواند به مدد روشهای سالم ، بازده کار دانش آموزان را افزایش دهد حتی رشد معنوی آنان رابی آنکه به استحکام آن لطمهای بزند تسریع کند. معلم باید به دانش آموز فرصت دهد تا او دانش خود را خود بسازد. کودکان بیشتر از آنکه به روش آموزش مستقیم نیازمند باشد به فرصتهای یادگیری مستقیم محتاجند. بنابراین بهتر است که معلمان تا حد امکان از آموزش و انتقال مستقیم بکاهند و به فراهم آوردن فرصتهای یادگیری و ترتیب دادن مواد آموزشی برای ایجاد موقعیت مطلوب یادگیری اقدام کنند .
موقعیت اجتماعی شاگرد
شاگردان در فرایند اجتماعی شدن ، نیازمند الگوی سالم هستند تا بتوانند ساخت مطلوب شدن را در خود بیافرینند. والدین و معلمان نخستین الگوهای موثر در تشکیل شخصیت به شمار میروند. مثلا وجههای که معلم در نظر شاگرد دارد، سبب میشود که شاگرد اظهارات وی را بپذیرد و این پذیرش او را از تفکر باز میدارد .
این عمل ، ایمان مبتنی بر اقتدار دیگران را جانشین اعتقاد فردی شاگرد میسازد و اجازه نمیدهد که در راه تفکر و گفت و شنود که موجود عقل است گام بردارد. در فرایند آموزش ، همکاری متقابل شاگردان به اندازه عمل بزرگسالان اهمیت دارد. این همکاری ، از لحاظ عملی ، بهتر از هر امر دیگری میتواند مبادله واقعی اندیشه را تسهیل کند و شاگردانی با ذهنهای نقاد و تفکر منطقی پرورش دهد .
برنامه درسی متکی بر رشد همه جانبه شاگرد
هدف آموزش و پرورش رفع نیازهای آنی و آتی شاگرد و جامعه است .
برنامه بر حسب منطقه و نوع مدرسه و توانایی شاگردان تنظیم میشود .
محتوای برنامه به فعالیتهای فردی و گروهی شاگردان بستگی دارد و معلم همواره نقش راهنما را بر عهده دارد .
یادگیری مواد درسی پیوسته و همواره با کشف و حل مسئله است .
معلمان در اجرای برنامه و انتخاب مواد درسی آزادی عمل و اختیارات بیشتری دارند .
نتیجه فعالیتهای آموزشی به صورت ارضا حس نیاز به یادگیری و کمک به رشد متعادل شخصیت شاگردان مورد بررسی قرار میگیرد .
تنطیم و پیشرفت برنامههای آموزشی امری مداوم و پیگیری است .
در چنین نظامی علایق تواناییها و نیازهای شاگردان محور فعالیتهای آموزشی قرار میگیرد. معلم ابتکار و خلاقیت بیشتری در امر تدریس از خود نشان میدهد. یادگیری به محفوضات ختم نمیشود، بلکه پرورش تفکر و رشد همه جانبه شاگرد مورد توجه واقع میشود. مدرسه با زندگی واقعی شاگردان ارتباط نزدیک دارد و شاگردان از بودن در مدرسه و فعالیتهای آن احساس لذت میکنند. در چنین نظامی ، برنامه به مجموعه کوششهای آموزشی ، طبق نقشه و طرحی که شاگرد خود در تنظیم آن سهیم بوده و موقعیتهایی که برای همکاری شاگردان با یکدیگر ایجاد شده است، اطلاق میشود .
تاثیر فضا و تجهیزات آموزشی در فرایند تدریس
معلم خوب در شرایط محدود نیز میتواند موثر واقع شود. اما شکی نیست که فضا و تجهیزات آموزشی مناسب در کیفیت تدریس معلم بسیار موثر است. کثرت شاگردان ، نداشتن میز و نیمکت ، کیفیت نامطلوب تخته کچی ، عدم نور کافی ، کلاسهای سرد و تاریک با پنجرههای مشرف به خیابان ، میتواند به معلم در فرایند آموزشی و اتخاذ روش مناسب تدریس کمک کند .
تاثیر برنامه و ساختار نظام آموزشی در فرایند تدریس
ساخت نظام آموزشی هر جامعه اعم از نگرشها و باورها ، برنامه و آئینها میتواند روش تدریس معلم را تحت تاثیر قرار دهد. آئین نامههای خشک و انعطاف ناپذیر ، تصمیم گیریهای غیر تخصصی پشت درهای بسته ، توجه یا عدم توجه به نظام آموزشی به نیازهای شاگردان و جامعه ، عدم نظارت و کنترل و ارزشیابیهای اصولی و غیر اصولی همه و همه میتوانند فعالیت مدرسه از جمله تدریس معلم را تحت تاثیر قرار دهند. در بررسی ساختار نظام آموزشی از نظر برنامه و چگونگی اجرا دو نظام کاملا متمایز میتوان تشخیص داد : برنامه متکی بر اصالت مواد درسی و برنامه متکی بر رشد همه جانبه شاگرد .
آینده بحث
تدریس معلم باید بر اساس نیاز ، علاقه و توانمندیهای ذهنی شاگردان تنظیم شود البته این بدان معنی نیست که شاگردان هر چه دلشان خواست میتوانند انجام بدهند، بلکه بدان معناست که فعالیت و کار مدرسه باید مورد علاقه و دلخواه شاگرد باشد. آنان باید خود شخصا عامل باشند نه اینکه اعمال و وظایف از طرف معلم بر آنها تحمیل شود. معلمان با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی ، اخلاقی و ذهنی دانش آموزان بهتر در مسیر آموزش و پرورش دانش آموزان عمل کنند .
همچنین آموزش و پرورش هر کشور باید به اندازه کافی فضا و تجهیزات آموزشی در اختیار مدارس قرار دهد تا معلمان با خیالی آسوده به جنبههای مختلف آموزشی بپردازند و دانش آموزان در یادگیریهای خود احساس رغبت کنند. همچنین باید نظام آموزش و پرورش هر کشور برنامه ساختی معین داشته باشد تا از سردرگمی در حیطه فعالیتهای آموزشی و یادگیری جلوگیری شود .
اخذ:www.persiakids.com