چندی است، در وادی حیرانی و صحرای سرگردانی گرفتار دنیای دونم و سرای چگونه و چون.هر چه به پیش و پس می نگرم،می بینم که همه عمر خود بر باد دادم و بر تن خود بیداد کردم و شیطان لعین را شاد ، دلم در آتش هوا مانده و سینه ام در آب ریا.هرچه کشتم،بر باد رفت و چشم امیدم به خواب.چگونه سر برآرم بر آستانت ای وهاب!؟
«فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ »؛ پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.(سوره بقره،آیه 152)
الهی،«ای کریمی که بخشنده عطایی! و ای حکیمی که پوشنده خطایی!»1 گفتی تو را یاد کنم و جان خویش از هر چه تعلق آزاد. الهی! حجاب عصیان از پیش دیدگانم بردار و بند نسیان از زبانم بگشا، تا بیانم مأنوس با «أفضل الذّکر لا اله الا الله» و نهانم مشغول «افضل الدعاء الحمد لله»2 گردد. راستی حمد و سپاس مخصوص پروردگار جهانیان است!
«وَاشْکُرُواْ لِی وَلاَ تَکْفُرُونِ » ؛ و شکر نعمت به جای آرید و کفران نعمت نکنید).(سوره بقره،آه 152)
خدایا،هیچ چیز جز شکر تو نمی دانم و آنی از ذکر تو باز نمی مانم.«ای احدی که در ذات و صفات بی همتایی!و ای قادری که خدایی را سزایی !دلی ده که در شکر تو جان بازم و جانی ده که کار آن جهان سازم».3
هرچند که:
«از دست و زبان که براید کز عهده شکرت بدر اید»4
پروردگارا،به هر سو که می نگرم،خان نعمتت همه جا گسترده و دایه محبتت همه را پرورده، مرا که تو را می خوانم و جز تو کسی را نمی شناسم،بپذیر و بر عیب هایم خرده مگیر! در هر نفسی که می اید و می رود،هزاران بار تو را شاکرم و محبان درگاهت را چاکر.حجاب ها را از راه بردار و مرا به من مگذار!
«وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ »؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! شکیبایی پیشه کنید و به ذکر خدا و نماز توسل جویید که خدا یاور شکیبایان است).(سوره بقره،ایه 153)
معبودا،به درگاه تو به نماز و به سراپای وجود غرق نیازم«دستم گیر که دست آویز ندارم و عذرم بپذیر که پای گریز ندارم».5
مگو چه آورده ای که درویشم و مپرس چه کرده ای که از کرده خود دل ریشم.
«یارب ز تو آنچه این گدا می خواهم افزون ز هزار پادشا می خواهم
هر کس ز در تو حاجتی می خواهد من آمده ام از تو تو را می خواهم»6
آری!تو را می خواهم با صبر و تو را می جویم در صلوة ،بر ایینه دلم بتاب؛چرا که تو خود گفتی: (إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَیْرِ حِسَابٍ )7 اول نهاد مرا از غبار گناهان پاک گردان،آنگاه مرا شایسته پاداش شکیبایان نما!
«یارب دل ما را تو به رحمت جان ده درد همه را به صابری درمان ده
این بنده چه داند که چه می باید جست داننده تویی هرآنچه دانی آن ده»8
خدا خوبم ،مهربانترینم
دست نیازم را به سویت دراز می کنم باز هم به امید مددت ،بر حلقه استجابتت می کوبم.
نیک می دانم که می دانی تا نیازم نباشد ، نمی توانم چنین بر درت زار زنم ، سوگند به عظمتت که خود نیز دوست دارم
حال که فقط به گاه حاجت چونان مرغکی شکسته بال ، به کویت پرواز آغاز می کنم ، حاجتم بیش گردانی ، اما چه کنم که با پر و بالی شکسته توان پروازم نیست و طاقتم اندک است
ای تنها امید من ! در این ماه که عطر پاک بخشایشت فضای دلم را روشن کرده است ، از جاذبه های دلفریب دنیا رهایم کن و تا بی نهایت قرب خود ، به خود بخوان
ای همه خوبی ! چشم اجابتم به راه مدار...
پی نوشت ها :
1. خواجه عبدالله انصاری؛مناجات ،مقالات،مقامات،رحیم فضلی، انتشارات مجرد،چ سوم،1382،ص 19
2. مرصاد العباد،نجم الدین دایه، تصحیح محمد امین ریاحی، انشارات علمی فرهنگی، دهم، 1383، ص 266، حدیث نبوی.
3. خواجه عبدالله انصاری، همان.
4. گلستان سعدی،خلیل خطیب رهبر،انتشارات صفی علیشاه،ج دوازدهم،1379، ص4.
5خواجه عبدالله انصاری،همان،ص 72.
6. همان، ص21.
7. زمر/11: «همانا صبر کنندگان بدون حساب پاداش داده می شوند».
8. خواجه عبدالله انصاری، همان، ص 20.
منابع : پایگاه حوزه
اخذ: تبیان