پاسخ این سؤال از جهتی مثبت و از جهتی منفی است اما نکته مورد بحث این است که «آخرت، ظهورِ باطن دنیاست». پس از یک منظر، آخرت هیچ تفاوتی با دنیا ندارد، زیرا باطن و حقیقتِ آن چیزی است که تاکنون پشت پرده بوده است، اما همین آشکار شدن باطن باعث میشود که با تفاوتهای بسیار عظیمی احساس کنیم. در واقع، تفاوتی که رخ میدهد، بیشتر در ماست تا در خارج، یعنی واقعیت همان است که هست، فقط پرده از مقابل چشم ما برداشته میشود و ما باطن این واقعیت را میبینیم: «لقد کنت فی غفلة من هذا فکشفنا عنک عظاتک فبصرک الیوم حدید.» (ق/22)
در حقیقت، تو از این امر در غفلت بودی، پس پردهات را از تو برداشتم و امروز چشمان تو تیز است.
لذا در همان آیاتی که از تحول عظیم خبر میدهد، این تحول را به بروز و ظهورِ باطن اشیا تفسیر میکند:«یوم تبدل الارض غیرالارض و السموات و برزوالله الواحد القهار» (ابراهیم / 48) روزی که زمین به غیر زمین تبدیل میشود و همین طور آسمان و برای خدای واحد قهار آشکار میشوند.
یعنی این تحول بدین صورت نیست که مثلاً، در حال حاضر زمین کروی است و بعد مسح شود یا...، بلکه حقیقت این تحول آن است که اسباب و ظواهر مادی اشیا زایل و برچیده میگردد. به بیان فلسفی، معلوم میشود که هیچ وجود مستقلی در عالم نیست و همهی موجودات مرتبط به خدا هستند، در نتیجه، همگان میفهمند که هیچ امری مستقلاً اثر گذار نیست و خدا گردانندهی امور است: «لمن الملک الیوم، لله الواحد القهار» (غافر / 16) امروز فرمانروائی از آن کیست؟ از آنِ خداوند یکتای قهار است. علامه طباطبائی در تبیین این مطلب میگوید: خداوند فرمود: در آن هنگام تمام اسباب و روابط از میان میرود و کلیهی ارتباطات و تأثیراتی که موجودات در نظام موجودشان در عالم جسم و جسمانیات، و نیز در عالمی که به دنبال آن میآید، دارند، از بین خواهد رفت و در نتیجه نه شیای در شیء دیگر تأثیر خواهد نمود و نه شیای از شی دیگر تأثیر خواهد پذیرفت. نه از چیزی نفع میرسد و نه زیان.
اگر شرایط، همان شرایط اسباب و روابط بود و روز قیامت نیز چنین روزی بود، هیچ حکمی از احکام موجودات از وضع کنونیاش تخلف نمیکرد و زایل نمیگشت مگر با از بین رفتن محض آنها، اما این امر محال است. بنابراین، آنچه زایل و برداشته میشود، همان وجودهای سرابی این موجودات است، یعنی استقلالی که در وجود آنها تصور میشد، در نتیجه، تنها نسبتِ آنها با خدا باقی میماند و دیگر نسبت ها همگی باطل میگردند و از آن جا که این نسبتهای دیگر واقعاً باطل بودهاند، تنها بطلانشان آشکار میگردد، نه این که وجود داشته باشند و معدوم شوند: تنها حقیقت امر ظاهر میشود، یعنی این حقیقت که برای غیر خدا، نه وجودی هست و نه تأثیری، جز او نه مَلِکی هست و نه مالکی و این همان گفته اوست که: «ملک یوم الدین» (فاتحه/3)، «و یوم لا یملک نفس لنفس شیئاً و الامر یومئذ لله» (انفطار/19) روزی که کسی برای کسی هیچ اختیاری ندارد و در آن روز امر از آن خداست.
آیات 93 و 94 سوره انعام نیز بر این مطالب دلالت دارد. در پایان این آیات، که دربارهی سکرات مرگ ظالمان است، میفرماید: «لقد تقطع بینکم و ضلّ عنکم ما کنتم تزعمون» (انعام / 94) پیوندهایتان بریده شد و آن چه را که میپنداشتید، از دست دادید.
در این جا با وجود این که در هنگام مرگ آنان، هنوز، اسباب و روابط دنیوی باقی است و نظام دنیا برچیده نشده، باز قرآن آن را «باطل» میشمرد و این نشان میدهد که بطلان، ذاتی این امور است و با رفتن به عالم پس از مرگ تنها این بطلان آشکار میگردد. آیات دیگر در این باب، این است که: آن گاه به آنان گفته میشود: آن چه در برابر خدا شریک میساختید، کجایند؟ میگویند: گمشان کردیم، بلکه اصلاً ما چیزی را نمیخواندیم. این گونه خدا کافران را بی راه میگذارد. (غافر / 74-73)
این گفته آنان که به «لم نکن ندعوا...» که مرادشان این است که ما قبل از قیامت غیر خدا را نمیخواندیم و شریکی نمیپرستیدیم، نشانهی فریب خوردگی آنان به سراب و بازی دنیاست که در حقیقت، باطل و پوچ بوده است و خدای سبحان در این جا میفرماید که بدین گونه کافران را گمراه میسازد.
منبع:
1- علامه طباطبائی، انسان از آغاز تا انجام، ص 105-102.
2- دکتر حسین سوزنچی، آفتاب اندیشه، ج 5، صد 32-30.
اخذ: تبیان
سوالات متعددی درباره تفاوت دنیا با جهان آخرت وجود دارد از جمله اینکه آیا همه چیز در جهان آخرت با دنیا متفاوت است یا خیر؟ مثل آسمان و زمین و زمان و مکان و ...