انسانی که در مسیر رسیدن به کمال قدم برمیدارد، باید بکوشد تا نواقص و نقطه ضعفهای خود را برطرف نموده و روز به روز به تکامل نزدیکتر شود و یکی از نواقص وی، تغییر حالات او به هنگام سختی و آسایش است .
زندگی دنیا مملو از اتفاقات تلخ و شیرین، خوشی و ناخوشی، نعمت و نقمت و رنج و لذت است که همهی ما کم و بیش با آنها روبرو بودهایم. این حوادث گوناگون در طول زندگی برای همه پیش میآیند و حال انسان را دگرگون میکنند. اصولاً بشر هنگام مواجهه با خوشیها، لذات و اتفاقات خوشایند، بسیار شاد و فرحناک شده و حتی گاه از خود بیخود گشته، دنیا را بر وفق مراد میبیند و گمان میکند این رویدادها همیشگی بوده و نتیجهی تلاشها و خوبیهای خودش میباشد و به قول معروف، استحقاق این نعمتها را داشته است.
اما از سوی دیگر، به هنگام پیشامدهای سخت و ناگوار، مأیوس و ناامید گشته و گاه خود را باخته و از پا درمیآید و میپندارد به آخر دنیا رسیده است. در این هنگام است که با تمام وجود رو به درگاه خدا آورده، به ناله و تضرع، نذر و نیاز، ذکر و توسل پرداخته و برای رفع مشکلش دعا میکند. و با برطرف شدن آن مصیبت دوباره به حال سابق خود بازمیگردد.
به نظر شما این تغییر حالات، در هنگام تغییر شرایط زندگی، صحیح و منطقی است و با انتظاری که خداوند کریم از بندگانش دارد، مطابقت دارد یا برعکس، انسانی که به رضای خداوند میاندیشد و هدفش به کمال رسیدن است، باید به شیوهای دیگر عمل کند؟
به عبارت دیگر، اصولاً علت این تغییر شرایط در زندگی و پیش آمدن متوالی خوشی و ناخوشی چیست و عملکرد انسان در مواجهه با آن چگونه باید باشد؟
این حقیقت بارها در آیات قرآن تکرار شده که خداوند حکیم، گاه انسان را در تنگنای مشکلات قرار میدهد، و گاه در آسایش و نعمت، تا او را از این طریق بیازماید، ارزش و ظرفیت وجودی او را بالا ببرد، و به این حقیقت که همه چیز از ناحیهی اوست آشنا سازد. این دادن و گرفتنها (در هر زمینهای) برای این است که روح انسان بزرگ شود. اساساً شدائد زمینهساز شکوفایی فطرت است، همانگونه که نعمتها مقدمهی معرفت میباشد.
این حالت که به هنگام ظهور مشکلات به یاد خدا بیفتند و در راحتی او را فراموش کنند، حالت بسیاری از مردم است، برای این گونه افراد، توجه به خدا و واقعیات زندگی، یک حالت استثنایی محسوب میشود که نیاز به عوامل فوقالعاده دارد، مادام که آن حالت فوقالعاده موجود است به یاد خدا هستند، اما به محض این که برطرف شد، به طبیعت انحرافی خود بازمیگردند و خدا را به دست فراموشی میسپارند.
خلاصه کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که در مشکلات سخت و طاقتفرسا به پیشگاه با عظمت خدا سر فرود نیاورد ولی میدانیم این بیداری و "توجه اضطراری" بیارزش است. چرا که ایمان، توجه به خدا، توسل، عبادت، توبه و تسلیم در برابر پروردگار، همه در صورتی ارزش دارد که دائمی و پایدار باشد،
اما ایمان موسمی، توبهی موسمی و عبادتهای موسمی که در شرائط اضطراری و یا آنجا که منافع انسان ایجاب میکند، انجام میشود، بیفایده و یا بسیار کم ارزش است، و در آیات قرآن، این اشخاص کراراً نکوهش شدهاند: "هنگامی که به انسان زیانی میرسد و دستش از همه جا کوتاه میشود، دست به سوی ما دراز میکند و ما را در همه حال در حالی که به پهلو خوابیده یا نشسته یا ایستاده است، میخواند." ( وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً)
آری خاصیت مشکلات و حوادث دردناک، کنار رفتن حجابها از روی فطرت پاک آدمی است. در کورهی حوادث تمام قشرهای سیاهی که روی این فطرت را پوشانده است میسوزد و از میان میرود و برای مدتی هرچند کوتاه درخشش این نور توحیدی آشکار میگردد. سپس میفرماید: اما این افراد،چنان کمظرفیت و بیخردند که "به مجرد این که بلا و ناراحتی آنها را برطرف میسازیم، آن چنان در غفلت فرو میروند که گویا هرگز از ما تقاضایی نداشتند" و ما نیز به آنها کمکی نکردیم.
1- صبر: خدای تعالی در آیهی 9 سورهی هود میفرماید: (إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ) تنها افراد با ایمان که در برابر شدائد صبر پیشه کردهاند و در همه حال از اعمال صالح فروگذار نمیکنند، از تنگنظریها و ناسپاسیها و تکبر برکنارند. آنها نه به هنگام وفور نعمت مغرور میشوند و خدا را فراموش میکنند، و نه به هنگام شدت و مصیبت مأیوس میگردند و کفران میکنند، بلکه روح بزرگ و فکر بلندشان نعمت و بلا را در خود هضم کرده و در هر حال از یاد خدا و وظائفشان غافل نمیگردند. به همین دلیل برای این افراد آمرزش و پاداش بزرگی خواهد بود. (أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ)
2- عدم دلبستگی به دنیا: در آیهی 23 سورهی حدید راهکار دیگری برای خروج از کم ظرفیتی بیان شده که خداوند در ضمن این آیه میخواهد به بشر بفهماند که موقعیت این گذرگاه و پلی که نامش دنیاست، و همچنین موقعیت خودتان را در این جهان گم نکنید، دلباختهی آن نشده و آن را جاودانه نپندارید که این دلبستگی فوقالعاده، بزرگترین دشمن سعادت شماست، شما را از یاد خدا غافل میکند و از مسیر تکامل بازمیدارد.
افراد با ایمان با توجه به اصل فوق هنگامی که به نعمتی از سوی خدا میرسند، خود را امانتدار او میدانند، نه از رفتن آن غمگین میشوند نه از داشتن آن مست و مغرور. در حقیقت آنها خود را همچون مسئولان بیتالمال میدانند که یک روز اموال زیادی را دریافت و روز دیگر هزاران هزار پرداخت میکنند، نه از دریافتش ذوق زده میشوند و نه از پرداختش اندوهناک.
و چه تعبیر جالبی دارد امیر مؤمنان دربارهی همین آیه، و میفرماید: (الزُّهدُ کُلُّه بَینَ کَلمَتَینِ مِنَ القُرآن: قالَ الله تعالی "لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا به ما آتاکُمْ" وَ مَن لَم یَأسَ عَلی الماضی وَ لَم یَفرَح بِالاتی فَقَد أَخَذَ الزُّهدَ بِطَرَفَیه) تمام زهد در میان دو جمله از قرآن است، آنجا که میفرماید: "این برای آن است که به خاطر آنچه از دست دادهاید غمگین نشوید و به آن چه خدا به شما داده دلبسته و مغرور نباشید." بنابراین هرکس بر گذشته تأسف نخورد و به آن چه در دست دارد دلبسته نباشد، زهد را از دو طرف در اختیار گرفته.(حکمت 439)
3- دنیا سرای سختیهاست: توجه به این اصل که ناکامیها با زندگی انسان از آغاز عجین بوده و طبق سنت حکیمانهای مقدر شده و دنیا پیوسته فراز و نشیب دارد، انسان را برای تحمل شدائد شجاع و در برابر حوادث سخت، صبور و مقاوم میسازد، به او آرامش خاطر میدهد و از بیتابیها و جزع مانع میگردد.
از نوشتهی فوق چنین نتیجه میگیریم که انسانی که در مسیر رسیدن به کمال قدم برمیدارد، باید بکوشد تا نواقص و نقطه ضعفهای خود را برطرف نموده و روز به روز به تکامل نزدیکتر شود و یکی از نواقص وی، تغییر حالات او به هنگام سختی و آسایش است.
برای رفع این نقیصه باید به توصیهی قرآن کریم از ایمان، صبر،عمل صالح، دلبستگی نداشتن به دنیا و توجه به ضروری بودن مصیبتها در دنیا بهره گیرد تا بتواند همچون رهپویان این طریق، به مقامی برسد که حالش در زمان اجابت شدن یا نشدن حوائج، در زمان از دست دادن یا بدست آوردن نعمتها و در یک کلام در خوشی و ناخوشی یکسان باشد. و آنگاه با زبان حال بگوید:
من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
منابع:
تفاسیر نمونه و نور
اخذ: تبیان