به مناسبت سالروز ازدواج پیامبر اکرم و خدیجه کبری زندگی مشترک پیامبر صلی الله علیه وآله و خدیجه علیهاالسلام درس آموز تمام مردان و زنانی است که جویای سعادت در زندگی خود هستند. عدم دلبستگی خدیجه به سیم و زر دنیا و توجه به امور معنوی، عشق و علاقه به پیامبر، عطوفت و مهربانی متقابل رسول خدا و خدیجه، ایثار و وفاداری نسبت به یکدیگر، همه و همه درسهای آموزنده ای است برای جویندگان سعادت. شخصیت آسمانی خدیجه علیهاالسلام را نباید تنها یک بانوی سرمایه دار دانست. که شتران حامل مال التجاره را به مناطق مختلف می فرستاد، و سودهای کلان بدست می آورد، بلکه وی به عنوان یک شخصیت معنوی، عفیف، پاکدامن و ایثارگر، دارای شناخت و فکر بلند و تیزبین مطرح بود. این بانوی بزرگ، حتی در دوران جاهلیت، که پاکدامنی جایگاهی نداشت، به دلیل عفّت و دامن پاکش، طاهره نامیده می شد. «و کانت تُدعی فی الجاهلّیة بالطّاهره لشدّة عفافها و صیانتها» .(1)
خدیجه آنچنان بر بلندای معنویت صعود کرده است که پیامبر خدا به کمال وی شهادت داده و فرموده است: «مردان بسیاری قلّه کمال را فتح نموده اند، ولی از زنان، چهار نفر به این قلّه دست پیدا کرده اند: آسیه دختر مزاحم و همسر فرعون، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد».(2)
این بانوی بامعرفت، آنچنان حقیقت شناس و تیزبین است که در میان همه مردان و زنان عصر بعثت، اولین فردی است که نبوت رسول خدا را تصدیق می کند، و مدال پرافتخار ایمان را بدست می آورد.(3)
مقام این بانوی بزرگ به اندازه ای رفیع است که پیامبر خدا خطاب به وی فرمودند: «ای خدیجه! خداوند عز و جل روزی چندین بار به عظمت تو در نزد ملائکه مقربش مباهات می کند».(4)
و در مورد دیگر نیز فرموده است: «قال جبرئیل: هذه خدیجة فاقرء علیهاالسلام من ربّها و منّی و بشّرها بیت فی الجّنة» (5). سلام خداوند و مرا به خدیجه ابلاغ کن و مژده خانه ای در بهشت را به او بده.
عشق سرشار دوطرفه بررسی زندگی مشترک رسول خدا و خدیجه نشان می دهد که این دو شخصیت بزرگ که الگوی همه انسانهای باکمال می باشند، برای یکدیگر ارزش خاصی قائل بودند. وی نه تنها مال و ثروت خود را به رخ شوهر که دستش از مال دنیا تهی بود نمی کشید، بلکه با افتخار ثروت کلان خود را در اختیار همسر خویش قرار داد. وقتی پیشنهاد ازدواج را به حضرتش داد، حضرت در مقابل این پیشنهاد فرمود:
«شما بانویی هستید دارای ثروت و من فردی فقیرم که چیزی در اختیار ندارم، کسی دارای موقعیت تو رغبت به کسی مثل من پیدا نمی کند، من جویای همسری ام که حالش مانند حال خودم و از نظر مالی همتای خود من باشد».
بانوی باکمال قریش که شرافت و کمال با ذاتش عجین بود، در پاسخ گفت: «به خدا سوگند ای محمد اگر تو مالی نداری، من ثروت زیادی دارم، و کسی که خود را در اختیار تو قرار داده است، چگونه مالش در خدمت شما نباشد، من و سرمایه ام، و کنیزانم و آنچه که در اختیار دارم از آن شماست، و تحت امر شماست و هیچ منعی از طرف من نیست.(6)
و در جایی دیگر عرض کرد: «یابن عم، انّی قد رغبت فیک لقرابتک و سطوتک فی قومک و امانتک و حسن خلقک و صدق حدیثک».(7)؛ ای پسرعمو، به دلیل خویشی، شرافت خانوادگی، امانتداری، حسن خلق و راستگویی که در شما سراغ دارم، به شما اشتیاق پیدا کردم.
این سخنان خدیجه نشان دهنده این است که وی گرچه از نظر مال و ثروت ممتاز بود، اما دل به امور معنوی داشت. او طالب شخص با کمال بود، نه فرد پولدار. بر اساس همین دیدگاه بلند بود که خواستگارانی پولدار چون عقبة بن ابی معیط و صلت بن ابی یهاب، که هر کدام چهارصد غلام و کنیز داشتند را نپذیرفت (8) اما در برابر شخص باکمالی چون رسول خدا، هم خود پیشنهاد ازدواج داد، و هم مهریه را از مال خود تعیین کرد.(9)
این کار خدیجه عشق غیر قابل توصیف وی را نسبت به رسول خدا می رساند، آن هم عشقی مقدس و معنوی که وراء همه امور مادی است، عشق به کمال است؛ عشق به صداقت است، عشق به امانت است، عشق به همه خوبیهاست، و در یک کلام عشق به خداست.
این بانو می داند که همه سعادت و خوشبختی در ارتباط با فرستاده خدا است، و لذا در بیانی چنین می گوید: «سَعِدَتْ مَنْ تُکونُ لِمحمّدٍ قرینةً، فانّه یُزیِّنُ صاحِبَه» (10) خوشبختی نصیب زنی است که همسر محمد گردد، زیرا محمد برای وی مایه افتخار است.
همان گونه که خدیجه نسبت به رسول خدا شناخت پیدا نموده و به حضرتش علاقه مند شده بود، رسول خدا نیز کمالات خدیجه را دریافته و او را شایسته برای همسری خود می دانست. و لذا با اینکه وی قبلاً دو شوهر دیگر کرده، و از نظر سنی بنا به قولی 15 سال از رسول خدا بزرگتر بود(11) او را از هر زن دیگر برای همسری خود مناسبتر دید، و با وی ازدواج نمود، و او را همواره مورد احترام و تجلیل قرار می داد. رسول خدا هیچ زنی را همتای خدیجه قرار نمی داد و او را ستایش می کرد و بر سایر همسران خود برتری می داد و در بزرگداشت و تکریم او تلاش زیاد می نمود. (12)
رسول خدا آن چنان به خدیجه محبت داشت و قدردان بود که تا خدیجه زنده بود نیز همسری اختیار نکرد.(13)
این قدردانی رسول خدا نسبت به خدیجه تنها به زمان حیات او خلاصه نمی شد، بلکه پس از مرگ وی نیز همواره او را یاد می کرد و از وی تجلیل به عمل می آورد. با آنکه همسران دیگری داشت هر وقت به یاد خدیجه می افتاد از وی به خوبی یاد می کرد و گریه می نمود.
روزی عایشه گفت: ای رسول خدا، چقدر از خدیجه یاد می کنید! خدیجه پیرزنی بود از دست شما رفت، خدا بهتر از خدیجه را به شما عنایت کرده است!!
رسول خدا برآشفته گشت و فرمود: «صدّقتنی اذ کذبتم و آمنت بی اذ کفرتم و ولدت لی اذ عقمتم» (14). خدیجه ای که مادر فرزندانش، یعنی: قاسم، طاهر، طیب، زینب، رقیّه و ام کلثوم بود، و از همه مهمتر مادر ام الائمه زهرای مرضیه سلام اللّه علیها بود، که اگر هیچ افتخاری برای خدیجه نبود، جز اینکه وی مادر فاطمه است، برای وی کافی بود.
او زمانی نبوت مرا تصدیق کرد که شما مرا تکذیب می نمودید. به من ایمان آورد، شما کافر بودید. وی مادر فرزندان من است، در حالی که شما چنین نیستید.
اینها همه به خاطر شخصیت والای خدیجه و فداکاریهای آن بانوی بزرگ بود. خدیجه ای که داخل خانه پیامبر پناه آن حضرت به حساب می آمد و تمام ناراحتیها و شکنجه های جسمی و روحی وارده از سوی قریش را با عواطف غیر قابل وصف خود، جبران می نمود.
و اینچنین بود که از دست دادن خدیجه برای رسول خدا بسیار ناگوار و دشوار بود، به گونه ای مرگ خدیجه در روح و روان رسول گرامی اسلام، اثر گذاشت که سال درگذشت وی را که قرین وفات حضرت ابوطالب بود، «عام الحزن» نامید، و پس از وفاتش نیز هرگاه به یاد خدیجه می افتاد، یا کسی از وی نام می برد، چشمان مبارکش پر از اشک شده و از خوبیهای خدیجه سخن می گفت.
پی نوشت:
1) سیر اعلام النبلاء، ج2، ص111.
2) تفسیر المیزان، ج19، ص346.
3) بحار، ج16، ص2. سیره ابن هشام، ج1، ص257. سیر اعلام النبلاء، ج2، ص109.
4) عوالم العلوم، ج11، ص41.
5) صحیح بخاری، چاپ دارالقلم، ج5، ص112.
6) بحار، ج16، ص55.
7) سیره ابن هشام، ج1، ص201.
8) بحار، ج16، ص22.
9) فروع کافی، کتاب النکاح، باب خطب النکاح، ح9.
10) بحار، ج16، ص23.
11) سیر اعلام النبلاء، ج2، ص111.
12) همان، ج2، ص110. صحیح بخاری، ج7، ص107.
13) سیر اعلام النبلاء، ج2، ص110.
14) همان، صص112- 117؛
منبع: پیام زن، شماره 71.