قالَ أمیرالمؤمنین علیهالسلام لاِءَصْحابِهِ: «إِنَّ الدُّنیا، خَدّاعَةٌ، صَرّاعَةٌ، مَکّارَةٌ، غَزّارَةٌ، سَحّارَةٌ، تَأْکُلُکُمْ بِأَضْراسِ الْحَنایا».
امیرالمؤمنین علیهالسلام: «همانا دنیا بسیار فریبکار، حیلهگر، گولزن و جادوگر است و دنیا با دندانهاى مرگ شما را خواهد خورد».
ظاهرش زیبا، و باطن حیلهگر در خودش آرد بیندازد به سر
هیچ بویى از وفا و رحم نیست هیچ رنگى از حیا و شرم نیست
تیغ تیز آورده و لبخندِ مکر مىزند گردن به تیغ و بند مکر
آبْ شورست و کسى سیراب نیست قصهاش جز قصه یک خواب نیست
دل به بند روى زیبایش مبند بر مزاح تلخ ایامش مخند
ظاهرش با مهر و در دل صد جفا این جفاپیشه، کجا آرد وفا؟
خرمن عمرت بسوزاند دمى بىپناه و خستهجان، بىهمدمى
مىگذر از این گذرگاه فریب قصه حوّا و شیطان است و سیب
قالَ أمیرالمؤمنین علیهالسلام لاِءَصْحابِهِ: «...إِنَّ الدُّنیا... طَلَبُوا إِرتبتها...».
امیرالمؤمنین علیهالسلام: «آنکه به دنبال دنیای فانى است، جاهل و نادان است».
شب فراگیرست و دل، دیوانهوار مىزند سیلى به گوش جان، هزار
یک طرف گرگ طمع اندر کمین یک طرف کفتار غفلت، همنشین
یک طرف دنیا به نازى مکروار یک طرف عقبى، فراپیش مزار
دل به شادىهاى آن هرگز مبند نادمان بسیار و خوشحالان کمند
چون نسیمى مىوزد دنیاى دون مىکند اِستادگان را سرنگون
کى بیندازد، کمند آن شهریار تا که باد آرد به بند خود شکار
بند افکندن به باد از جاهلىست دل در این دریا زدن بىحاصلىست
طالب دنیاى فانى جاهل است غرقه در دریا مشو، بىساحل است
قالَ الرّضا علیهالسلام : «ثَمانِیَةُ أَشْیاءٍ لایَکُونُ إِلاّ بِقَضاءِ اللّهِ و قدرته: النو و الیقظه و القوة و الضعف و الصحه و المرض و الموت و الحیاة».
امام رضا علیهالسلام: «هشت چیز است که جز به قضاء و قدر پروردگار انجام نمىگیرد، که عبارتند از: خواب، بیدارى، توانایى، ناتوانى، تندرستى، ناخوشى، مرگ و زندگى».
حاصل آمیزش قدر ، قضا هشت فرزندست، از امر خدا
چار نعمت، در خور خوش بندگى خواب و بیدارى و مرگ و زندگى
ناخوشى و تندرستى و توان ناتوانى، هشتمین فرزند آن
با قضا و با قدر خصمى مکن دشمنى با قصّهاى حتمى مکن
گر رضاى دوست مىخواهى، بدان شکر باید کرد بر لطفش به جان
رازها در هر قضا پنهان شده لطفها در هر قدر عریان شده
گر سپارى کارها بر کردگار صبر آرى، شکر گویى بر مدار
گر قضا بد باشد او دیگر کند گر قدر بد باشد او بهتر کند
قالَ امیرالمؤمنین علیهالسلام: ...قالَ موسى: الهی فَما جَزاءُ مَنْ أَطْعَمَ مِسْکینا إِبْتِغاءَ وَجْهَکَ؟ قالَ: یا موسى آمُر مُنادیا یُنادی یَوْمَ الْقِیامَةِ عَلى رُؤُسِ الْخَلائِقِ إِنَّ فِلانَ بْنِ فِلان مِنْ عَتْقاءِ اللّهِ مِنَ النّار.
امیرالمؤمنین علیهالسلام: حضرت موسى علیهالسلام سئوال کرد که خداوندا پاداش کسى که نیازمندى را سیر کند و این عمل را براى تو انجام دهد، چیست؟ خداوند فرمود: روز قیامت امر مىکنم فریاد بزنند که این شخص از آزادشدگان دوزخ است.
در رهى دیدم گدایى بىنوا بىنوا، خود آید از او در نوا
بر رضاى دوست تیر انداختم دادمش نانى، و سیرش ساختم
شکر لطفش این عمارت ساختم عرصه شکر آمد و مىتاختم
پس ندا آمد که هرکس از رضا سیر گرداند گدایى بىنوا
روز محشر خازنان کوى یار مىزنند فریاد با بانگ هَزار
از عذاب دوزخى آزاد شد سرنوشتش زین عمل آباد شد
پس بدانید اى به محشر آمده بر حساب خود بر این در آمده
بر رضاى یار، هرکس کار کرد خویشتن را در خور دلدار کرد
قالَ موسى علیهالسلام : «الهی فَما جَزاءَ مَنْ وصل رحمه؟ قالَ: یا موسى: أنسى لَهُ أَجَلَه، وَ أَهْوَنُ عَلَیه سَکَراتَ الْمَوْتِ، وَ یُنادیهِ خَزَنَةُ الْجَنَّةِ هلّم إلینا، فَأدْخُلْ مِنْ أَىِّ أَبْوابِها شِئْتَ».
حضرت موسى به خداوند گفت: خدایا! پاداش کسى که با خویشاوندانش به نیکى رفتار نماید، چیست؟ خداوند فرمود: «مرگ او را به تأخیر خواهم انداخت و سختىهاى مرگ را براى او آسان خواهم کرد، و کارگزاران بهشت او را فریاد خواهند زد که به سوى ما شتاب کن و از هر درى که میل دارى، وارد بهشت بشو».
هرکه نیکى کرد با خویشان خویش لطف یزدان را فرا آورد پیش
خویش را خویشى بباید کرد مرد گرم باید بود با خویشان سرد
پس به تأخیر افکند او مرگ را زردىاش دیر آورد این برگ را
عمر او افزونتر آید در شمار چون که نیکویى کند بر خویش و یار
یا به وقت مرگ آسانتر رود شمس مرگش خوش خرامانتر رود
پس ندا آرند دربانان همه راهىِ فردوس شو بىواهمه
درب جنّت روبهرویت باز شد بال بگشا نوبت پرواز شد
برگزین هر در که خواهى برگزین جنّت است این، وعدگاه متّقین
قالَ موسى علیهالسلام : «یا الهی! فَما جَزاءُ مَنْ کَفَّ آذاءُ عَنِ النّاسِ وَ بَذَلَ مَعْروفَه لَهُمْ؟ قالَ: یا موسى یُنادیهِ النّار یَومَ الْقِیامَةِ لا سَبیلَ لی عَلَیْکَ».
حضرت موسى پرسید: خداوندا! پاداش کسى که از آزار مردم دست بردارد و با آنها خوشرفتارى کند، چیست؟ خداوند فرمود: آتش جهنّم به او فریاد خواهد زد از من دور شو، تو را به طرف من راهى نیست».
دور شو از من، برو سوى بهشت دوزخم من، شومى هر سرنوشت
دخمه من جاى هر هشیار نیست منزلى در شأن هر بیدار نیست
من رفیق «مردمآزارانِ» پست زشتکردارانِ دونِ خودپرست
اى که دستت مردمآزارى نکرد اشک مظلومى به غم جارى نکرد
اى که ابرى، سایهاى، آرامشى مأمن آبادىِ هر خواهشى
نیش آزارى ندارى تا گزى جز عسل، شهدى ندارى تا دهى
روز محشر سوى من راهیت نیست شادمانى، غصه و آهیت نیست
نیکى تو، سرنوشت تو نوشت جاى تو در جمع زیباى بهشت
قالَ موسى علیهالسلام : «الهی! فَما جَزاءُ مَنْ تَلا حِکْمَتَکَ سِرّا وَ جَهْرا؟» قال: «یا موسى! یمرّ عَلَى الصِّراطِ کَالْبَرْقِ».
حضرت موسى علیهالسلام سئوال کرد که: «خداوندا!پاداش کسى که کتاب حکمت تو را در نهان و آشکارا بخواند، چیست؟» فرمود: «اى موسى! او از صراط مانند برق خواهد گذشت».
این منم قرآن منم شمس منیر روشنى یابد ز من شمع ضمیر
جوى آبم، تشنگان را در کویر یا رهایى از براى هر اسیر
باز کن آغوش، یار تو منم جاده نورى به آن سوى تَنَم
گر رفیق خود کنى هر دم مرا مىرسد از سوى حق بانگِ درآ
از خدا نى آن نگارنده شنو از خدا، آن نور تابنده شنو
هرکه مونس گشت با قرآن من روز محشر از صراط آن مُمتحَن
با سلامت همچو برق آسمان مىرود از این صراط امتحان
در گذرگاهى چنین هولآفرین اى عجب از قوّت «حبل المتین»
قالَ موسى علیهالسلام : «یا الهی! فَما جَزاءُ مَنْ صَبَرَ عَلى أَذَى النّاسِ وَ شَتْمِهِم فیک؟» قال: «أَعیُنُه عَلى أَهْوالِ الْقِیامَةِ».
حضرت موسى علیهالسلام سئوال کرد: «خداوندا! پاداش کسى که بر آزار و اذیت مردم و دشنام آنها شکیبایى ورزد، چیست؟» خداوند فرمود: «اى موسى! او را از شدائد و سختىهاى روز قیامت کمک خواهم کرد».
نه بیازار کسى تا که بیازاد کس نه بیالاى کسى تا که بیالاید کس
گردنِ تیغ ستمکار دلآزار مشو بوسه بر تیغ ستمگر مَزَن و خوار مشو
صبر کن، لیک به قدرت، به جفاکارى غیر بگذر از روى کرامت به دلآزارىِ غیر
ناسزا را به سزاوارى خود پنهان کن صبر کن زخم حریفان به خدا درمان کن
هرکه صبر آورد او، فتنه نادانان را به عطا میل کند، سفره مسکینان را
روز محشر که بلاها ز هوا مىبارد سختى و شدّت آن قوّت جان مىکاهد
در امان ماند از این سیل بلاها، صابر چه! عبورى کند آسوده ز غمها، صابر
چتر آسودگىّ یار بر او باز شود بىبلا منتظر لحظه پرواز شود
قالَ موسى علیهالسلام : «یا الهی! فَما جَزاءُ مَنْ دَمَعَتْ عَیناهُ مِنْ خَشْیَتِکَ؟» قال: «یا موسى! أقى وَجْهَهُ مِنْ حَرِّ النّارِ وَ أَؤْمَنُهُ یَوْمَ الْفَزَعِ الاْءَکْبَر».
حضرت موسى علیهالسلام سئوال کرد: «خداوندا! پاداش کسى که از خوف تو گریه کند، چیست؟» خداوند فرمود: «اى موسى! چهره او را از آتش نگهدارى خواهم کرد و او را از وحشت روز قیامت ایمن خواهم ساخت».
دیدهاى خواهم به بارش بر دوام دیدهاى، با شعر باران همکلام
دیدهاى از ابر ماتم در فغان ساحلش، دامان اشکى بىامان
هم ز فکر هجر بارانى شود همدم غمهاى روحانى شود
گفت ایزد: چشم باران دیده را چشمهها از خوف او باریده را
از لهیب آتشش ایمن کند از فضاى وحشتش ایمن کند
اینچنین چشمى نسوزد روز حشر در امان ماند ز اخگرهاى قهر
پس ببار این دیده از خوف خدا پس ببین این دیدههاى سرخ را
سرد کن آتش به ابراهیم چهر اى روان از لطف تو آیین مهر
قالَ موسى علیهالسلام : «یا الهی! فَما جَزاءُ مَنْ أَحَبَّ أَهْلَ طاعَتِکَ؟» قال: «یا موسى! أُحَرِّمُهُ عَلى ناری».
حضرت موسى علیهالسلام سئوال کرد: «خداوندا! پاداش کسى که اطاعتکنندگان تو را دوست داشته باشد، چیست؟» خداوند فرمود: «اى موسى! بدن او را از آتش غضب خود، حرام خواهم ساخت».
هرکه دارد دوست، یار ما ز ماست پس محبّت بر چنین یارى سزاست
ما همه یارانِ یاران خدا جملگى سیراب باران خدا
هرکه طاعت کرد، مىداریم دوست اشتراک این محبّتها هم، اوست
چون که یار ما همه، تنها خداست هرکه با ما نیست از یاران جداست
گفت او: هرکس که طاعتپیشهگان یار خود سازد به مهر و عشق و جان
مهر ایشان را به دل جارى کند یار ایشان باشد و یارى کند
آتش خشمم نسوزاند تنش جامه مهرم شود پیراهنش
پس کنم آتش به جان او حرام مىدهم در جنّت خویشم مقام
اخذ: تبیان