چهل گوهر
مجموعه چهل حدیث از روایات نقل شده توسط حضرت عبدالعظیم حسنی رحمة الله
به نام خدا و با سلام
این چهل گوهر جزو احادیثی است که حضرت عبد العظیم حسنی که درود خدا بر او باد از امامان نقل کرده است. امیدوارم بخوانید و انشا الله استفاده کنید.(1)
عَنْ... محمدِ بن علىِ علیهالسلام أَنَّهُ قالَ لِمُحَمَّدِ بْنِ مُسلمٍ: «یا مُحمّد بن مسلمٍ! لا تَغَرَّنَّکَ النّاسُ مِنْ نَفْسِکَ، فانَّ الأمرَ یَصِلُ إِلَیْکَ دُونَهُمْ».
امام محمد باقر علیهالسلام: اى محمد بن مسلم! مردم تو را گول نزنند زیرا که مسئولیت کارهایت متوجه خودت است.
کى خورد عاقل فریب خلق را تا بپوشانند بر وى دلق را
خلق تعریف از چنان و چون کنند جامه عقل تو را بیرون کنند
خلق بالا مىبرندت همچو ماه بعد از آن چون یوسفت در قعر چاه
جایگاه خویش را معلوم کن فتنههاى خلق را معدوم کن
هرکسى آن مىبرد، کان کشته است کار تو بر غیر تو ننوشته است
هرکسى بارش به دوش خویش ماند نامه اعمال خود را خویش خواند
پس حذر کن از فریب مردمان قدر خود را قدر فعل خود بدان
ابر کردار تو گر بارانى است جز به مُلک تو نمىآید به دست
عَنْ... محمدِ بن علىِ علیهالسلام أَنَّهُ قالَ لِمُحَمَّدِ بْنِ مُسلمٍ: «یا مُحمّد بن مسلمٍ! و لا تَقْطَعْ النهارَ عَنْکَ کَذا وَ کَذا».
امام باقر علیهالسلام: اى محمد بن مسلم! ایام عمرت را به کارهاى بیهوده نگذران و روزهاى زندگى خود را به چون چرا به هدر نده.
باد گویى، زندگانى را، نهر است یک دم از آن جشن و دیگر دم قهر است
مىرود این باد ز گلزار عمر مىزند او، سکه به بازار عمر
نیک غنیمت شمر این وقت را تکیه بزن، شاه تویى، تخت را
وقت رسیدن به بدن نیست آن لنگر کشتى مفکن اى جوان
خواب مرو، موقع بیدارى است آب زمان در دل جان جارى است
هیچ به جز کار خدا نیک نیست عمر، یک و عشق، یک و او یکى است
مهلت امروز براى خداست عمر به بیگانه سپردن خطاست
«ما خَلَقْنَا الاِْنسُ و جِنَّ» و این جهان «یَعْبُدُونَ» خالق مُلک و مکان
عَنْ... محمدِ بن علىِ علیهالسلام أَنَّهُ قالَ لِمُحَمَّدِ بْنِ مُسلمٍ: «یا مُحمّد بن مسلمٍ! و لا تَقْطَعْ النهارَ عَنْکَ کَذا وَ کَذا فانّ معک من یحصى علیک».
امام باقر علیهالسلام: اى محمد بن مسلم! ایام عمرت را به کارهاى بیهوده نگذران، زیرا با تو افرادى هستند که کارهاى روزانه تو را احصاء مىکنند.
عمر رفت و من، به بند چون و چند صیدها صیاد گشت و من، به بند
نبدىّ چون و چرا آزاد نیست بیمناکى، شیوه فرهاد نیست
روز عمرست این، نه روز بىشمار لحظه لحظه با عبادت در شمار
آبِ بىجریان شود مرداب مرگ کو حیات و زندگى در آب مرگ
مرد باید، همچو رودى در خروش زندگى بخشد به جان صد خموش
همتى سازد شود پروانهاى گرد شمع ذکر حق، دیوانهاى
محتسبها بر دو دوشت، جایگیر در نوشتِ کارها، از خواب، سیر
تو معلم، محتسبها، درسگیر هرچه گویى، در نوشتن، بس دلیر
عَنْ... محمدِ بن على علیهالسلام أَنَّهُ قالَ لِمُحَمَّدِ بْنِ مُسلمٍ: «یا مُحمّد بن مسلمٍ! و لا تستصغرنّ حسنةً تَعْملُ بِها فِإِنّکَ تَراها حَیْثُ تَسُّرُکَ».
امام محمد باقر علیهالسلام: اى محمّد بن مسلم! اگر عمل نیکى را انجام دادى اگرچه کوچک باشد، حقیر مشمار.
کار نیکو را سبک دیدن، خطاست چون ثواب کارها، اندر قفاست
خیر را در اندک و بیشى مبین تو در آن تنها رضاى حق ببین
خیر را او نیک مىداند سزا پس رها کن، بر رضایش ده رضا
بنده را کارى به چون و چند نیست جز رضاى دوست او، خرسند نیست
کوچکش مشمار تا بینى که آن مىکند خشنود جان و آن جهان
چون نکویى مىکنى بر آب ده چشم سنجش را به کارت، خواب ده
ابر شو، باران بباران از کرم خاک شو در زیر پاى هر قدم
تا که سیراب از تو گردد تشنهکام تا نبارى، کى شوى شیرین به کام؟
عَنْ محمدِ بن علىِ علیهالسلام أَنَّهُ قالَ لِمُحَمَّدِ بْنِ مُسلمٍ: «یا مُحمّد بن مسلمٍ! و لا تستصغرنّ سیئةً تَعْملُ بها، فِإِنّکَ تَراها حَیْثُ تَسُؤکَ».
امام باقر علیهالسلام: اگر کار زشتى از تو صادر شد او را نیز کوچک ندان، زیرا که به شما خواهد رسید در وقتى که تو را بدحال خواهد ساخت.
شعلهاى کوچک بسوزد کشت را کوچکش مشمار، کار زشت را
اخگرى کافىست اندر نیستان تا بسوزد، جمله جلمه، بىامان
کار بد کوه است گر کاهى بُود ناله، جانسوز است گر آهى بود
این جهان کوه است و کار ما صدا چند چند آید صداها سوى ما
کار شیطان است، زیبا مىکند زشتها را چون که اغوا مىکند
عالم عقبى است چون آئینهاى انعکاس مهرها یا کینهاى
گر کمش دیدى تو کار زشت را مىرسد جایى که خواهى کشت را
تا درو سازى، در آن آتش زند باد اندوهى به جانت بردمد
عَنْ... محمدِ بن علىِ علیهالسلام أَنَّهُ قالَ لِمُحَمَّدِ بْنِ مُسلمٍ: «یا مُحمّد بن مسلمٍ! و أحسن فانّى لم أر شیئا قطّ طلبا و لاأسرع درکا من حسنةٍ محدثةٍ لذنبٍ قدیم».(علل الشرایع، باب النوادر العلل، حدیث 49)
امام باقر علیهالسلام: نیکى نما به درستى که من چیزى را ندیدم که انسانى را زودتر به مقصد رساند از عمل خوب جدیدى که در مقابل گناه کهنهاى انجام دهد.
کاروانى مىرود تا کوى دوست ما از او دوریم و او در روبروست
مرکبى رهوار باید، تیزرو هر نفس گامى نهد در سوى او
مرکب رهوار مؤمن نیکى است پر کشیدن از دل تاریکى است
نو به نو خیزى به جاى «کهنهشر» مىرساند هم به مقصد در سفر
پس گناهان را به نیکىها بشوى دولت خود را ز نیکىها بجوى
در میان کاروان زندگى خویش بود آن را که با بالندگى
دور سازد زشتها با خیرها دوست بگزیند به جاى غیرها
پس به جاى پاى، بالَش مىدهند با جمالى خوش، کمالش مىدهند
گوهر هفتم:
قالَ الرِّضا علیهالسلام : «أَلْمُؤْمِنُ الذَّی إِذا أَحْسَنَ اِسْتَبْشَرَ وَ إِذا أَساءَ إِسْتَغْفَرَ».
امام رضا علیهالسلام: مؤمن کسى است که هرگاه نیکى کند، از عمل خود خوشوقت گردد، و هرگاه از او عمل بدى سرزند، استغفار کند.
دست او ابرست و بارانش ثواب نى چون دستِ بخل در قحطى آب
بارش نیکى او بر دیگران مىکند خرسند جانش را جوان
چشمهاى دارد ز فیضِ لطفِ یار هم بنوشد هم بنوشاند، هزار
مىشود از کارهاى خیر مست دل بر این بازار بىفردا نبست
لیک چون آلوده گردد دامنش یا شرار غم فتد در خرمنش
دیده را جولانگه باران کند نالهها همچون عزاداران کند
تا خدایش درب رحمت وا کند جاى در آن منزل والا کند
پس چنین باشد صفات مؤمنان دست نیکى دست توبه در میان
گوهر هشتم:
قالَ الرِّضا علیهالسلام : «ألمسلم الّذى یسلّم المسملون من لسانه و یده».
امام رضا علیهالسلام: مسلمان کسى است که مسلمین از دست و زبان او در آسایش به سر برند.
در امان دار از زبان و دست خویش هان مکن جانهاى مردم را پریش
این زبان و دست بهر جنگ نیست بهر «مردمسوزى» و نیرنگ نیست
دست را باید به کار نیک زد راه دور وصل را نزدیک کرد
این زبان، مدح و ثناگوى خداست عافیت از بدزبانى برنخاست
بایدت با این زبان نغزگوى شاد سازى مردمان در گفتگوى
دست را باید که در کار آورى مهربانىها به بازار آورى
تا گره بگشایى از کار کسان یا که سنگ غم برآرى از میان
پس مسلمانى بر این اصل است راست آهى از دست و زبانت برنخاست
قالَ الرِّضا علیهالسلام : «لیس منّا من لم یأمن جاره بوائقه».
امام رضا علیهالسلام: از ما نیست آن کسى که همسایگان از شرور و فساد آن در امان نباشند.
هردو در یک سایه چون همسایهایم ساکنان یک زمین و خانهایم
زیر یک سایه به یک دیوار مرز ساکن یک جا به سایهزار مرز
چون نخواهى اهل خود آزار داد پس نشاید آن سوى دیوار داد
ساکن کندوى آن بهتر که خویش بر عسل دادن گمارد نه به نیش
چون عسل در خانه مىآرى به دست سهم همسایه نباشد، نیشِ دست
در امان دار از بدى همسایه را باعث رنجش مشو سرمایه را
از برادر بر غم تو زودتر نفع این سرمایه مىآید به بَر
نیست از پاکان چو آزار آورد زهر خود بر دیگران بار آورد
قالَ امیرالمؤمنین علیهالسلام : «لایَزالُ النّاسُ بخیرٍ ما تَفاوَتوا فإذا إِسْتَوُوا أَهْلَکُوا».
امیرالمؤمنین علیهالسلام: مردم همواره در خیر هستند تا آن وقت که با یکدیگر تفاوت داشته باشند، هرگاه با هم مساوى شدند، از بین خواهند رفت.
فرق با هم هر زمانى زشت نیست زشتى و زیبایى از یک کشت نیست
گر همه خلق جهان یکسان شوند روبهان همپایه شیران شوند
رمز خیر زندگى در فرقهاست فرقها سرمایهاى زان خداست
پنج انگشت هم اگر یکسان شود کار با این دست کى آسان شود؟
گر همه عطار یا افسر شوند غنچههاى ذوقها پرپر شوند
این یکى قفل و دگر نقش کلید هریکى در جاى خود کارى مفید
تا نباشد فرق، زیبایى کجاست؟ زشت و زیبا در کنار هم سزاست
پس چنان شو تا که فرقت با کسان در نکویى باشد و حُسن بیان
گوهر چهارم:
گوهر سوم:
گوهر دوم:
گوهر اول: