موضوعی که به طور وسیع در پیشینه تجربی که در زمینه انتخاب همسر نادیده گرفته شده است مـــربـــوط بـــه نــقـــش و تـــأثــیـــر بـــاورهـــای شـخـصــی در فرآیند انتخاب همسر میباشد. از بررسی سوابق موجود در زمینه نقش باورها در انتخاب همسر، لارسن(1992) 9 باور غیر منطقی که افراد اغلب درباره انـــتــخــــاب هــمــســــر دارنــــد را بــیــــان کــــرده اســــت.
""1- اعتقاد به اینکه من فقط میتوانم عاشق یک نفر باشم:شخصی که دارای این عقیده است گمان میکند که تنها یک نفر در دنیا برای ازدواج با او مناسب است. این تفکر بسیار شبیه این عقیده است که ما جایی در دنیا همزاد و یا نیمه دومی داریم که با ازدواج با او همه چیز به تکامل میرسد.این افکار غالباً غیرمنطقی هستند، چرا که باید به هنگام روبرو شدن با تنها فرد به خصوص، او را شناخت.
""2- همسر کامل:اعتقاد به این تفکر که "تا زمانی که فردی کامل برای زندگی پیدا نکنم، نباید ازدواج کنم." کسی که این اعتقاد را داشته باشد شاید برای تصمیم گرفتن برای ازدواج دچار محدودیت شود چرا که هیچ فردی کامل نیست و شاید برای پیدا کردن چنین فردی باید زمانی طولانی صرف شود.
""3- تکامل خودکسی که اینگونه فکر میکند و میگوید:"تا زمانی که نتوانم به خودم به عنوان یک همسر اعتماد کنم، نباید ازدواج کنم." این اعتقاد نیز محدود کننده و غیر منطقی است از آن جهت که هیچ کس کامل نیست و احساس کامل بودن به عنوان یک همسر را نخواهد داشت.
""4- ارتباط کامل:صاحب این عقیده این چنین میاندیشد:"ما باید قبل از ازدواج ثابت کنیم که ارتباط مؤثری خواهیم داشت." توجه به فاکتورهای پیش بینی کننـده پیـش از ازدواج بسیار عاقلانه است. مانند ارتباط خوب و مهارتهای حل مشکـل و تشـابـه و همـانندی ارزشها و عقاید. جستجوی چنین ارتباطی و چنین همسری که این مهارتها و قابلیتها را داشته باشد عاقلانه است.با این وجود ، از آنجا که موفقیت در ازدواج را نمیتوان تضمین کرد، برای کم کردن محدودیت این تفکر میتوان اینگونه اندیشید که هیچ راهی برای تضمین خوشبختی پیش از ازدواج میسر نمیباشد.
""5- تلاش بیشتر: این اعتقاد با این تفکر شکل میگیرد که من با هرکسی که برای ازدواج انتخاب میکنم خوشبخت خواهم شد به شرط آنکه به قدر کافی تلاش کنم. تلاش زوجین برای حل مشکلات و مؤثر ساختن یک ازدواج، دو فرد بالغ و متفکر را میطلبد. از آنجا که هر کسی آنقدر متمایل به حل مشکلات نخواهد بود، بنابراین کمیدقت در انتخاب همسر در ابتدا ضروری به نظر میرسد.
""6- عشق کافی است:فرد دارای این عقیده شاید چنین بگوید:"عاشق کسی شدن برای من دلیل کافی برای ازدواج است." در واقع اشخاص کمیهستند که ازدواج را بدون عشق تصور کنند. اگر عشق به عنوان تنها معیار در نظر گرفته شود، سایر تواناییهای اساسی فردی و بین فردی از نظر دور خواهد ماند.
""7- همزیستی:این عقیده نیز چنین است؛ "اگر من و همسر آینده ام قبل از ازدواج با هم زندگی کنیم، شانس وخوشبختی مان را افزایش خواهیم داد."مرور سوابق همزیستی و موفقیتهای بعدی در ازدواج نشان داده است افرادی که قبل از ازدواج با هم زندگی میکنند آمادگی بیشتری را برای نارضایتی از زندگی وجدایی در مقایسه با کــســـانــی کــه بــا هــم هـمــزیـسـتــی نـکــرده انــد، دارا میباشند.
""8- فرد مکمل و تضاد: در این نگرش شخص اینگونه میاندیشد: "من باید با کسی ازدواج کـنـم کـه خـصـوصـیـات شـخـصـیـتـی او متضاد با خصوصیات من باشد." اگر چه تفکر رایج مبنی بر آنکه افراد با خصوصیات کاملاً متفاوت میتوانند کامل کننده ضعفها و قوتهای یکدیگر باشند، اما فاکتورهای پیشبینی کننده موفقیت در ازدواج نشان میدهند که قوی ترین عامل خوشبختی ، همانندی در ارزشها، نگرشها و خصوصیات شخصی است.
""9- انتخاب باید آسان باشد:این عقیده که انتخاب یک همسر باید ساده باشد و این انتخاب حامل یک شانس و یا اتفاق است. بنابراین فرد شاید تصور کند که برای انتخاب همسر به جای عمل کردن باید در انتظار یک اتفاق بماند. چنین فردی در انتظار شانسی برای دیدار و عشق در اولین نگاه است بدون آنکه از تفکر محتاطانه آمادگی لازم یا انجام عملی برای نزدیک تر شدن به هدف ازدواج کمک گرفته شود.