یکی از دغدغه های همیشگی معلمان و ولدین و دست اندرکاران تعلیم و تربیت، یافتن روشهایی برای بهتر کردن کیفیت آموزش به منظور رسیدن به بالاترین حد رشد است. از طرفی مسئله وراثت و محیط در رشد دانش آموزان، این سؤال را به ذهن می آورد که آیا تلاش برای غنی سازی محیط (که معلم نقش برجسته و غیر قابل انکاری در ایجاد آن دارد) میتواند در هوش تغییر ایجاد کند؟
نظریه گاردنر در مورد هوشهای چندگانه پاسخ امیدوارکننده ای به این سؤال میدهد.
هوارد گاردنر پروفسور دانشگاه هاروارد با این بینش که: “من میخواهم کودکان دنیا را بفهمند…من میخواهم آنها درک کنند که میتوانند آنرا مکان بهتری سازند…آنها بدانند که هستند و چه کارهایی میتوانند انجام دهند” تئوری هوشهای چندگانه را برای به چالش کشاندن فرضیه های موجود(سنتی) درباره هوش، ارائه داد. بر اساس تئوری وی حداقل ? نوع هوش وجود دارند که در مدارس فقط دو مورد از آنها(هوش زبانی-کلامی و هوش منطقی-ریاضی) مورد توجه و ارزیابی هستند.
بر اساس دیدگاه سنتی، هوش افراد از بدو تولد معین و ثابت است و تغییر نمیکند. اما بر اساس دیدگاه مبتنی بر نظریه ی گاردنر، همه افراد ترکیبی از انواع هوشها را دارند که گرچه این ترکیب در افراد مختلف متفاوت است، اما هر کدام از آنها را میتوان بهبود بخشید و ارتقا داد.
انواع هوش از نظر گاردنر:
?- هوش زبانی – کلامی: توانایی کاربرد زبان مادری و یا سایر زبانها به صورت گفتاری یا نوشتاری است. این نوع هوش باعث میشود دانش آموزان اطلاعات را بهتر حفظ کنند. گوش کردن، صحبت کردن، نوشتن، قصه گویی، آموزش دادن، متقاعد کردن افراد، استفاده از شوخی و … از مهارتهای دارندگان این نوع هوش است.
?- هوش منطقی – ریاضی: توانایی کشف الگوها، دلایل مقایسه ای و تفکر منطقی است. دانش آموزانی که دارای این هوش هستند در کلاسهای سنتی خوب عمل میکنند. از مهارتهای این افراد، مرتب کردن و دسته بندی اطلاعات، کشف ارتباط بین مفاهیم ذهنی و انتزاعی، بررسی زنجیره ای از دلایل برای رسیدن به جواب، کار با اشکال هندسی و پژوهش در مورد رویدادهای طبیعی است.
?- هوش مکانی ( دیداری – فضایی ): توانایی دستکاری و تغییر و تبدیل بر روی ادراک اولیه فرد و خلق مجدد جنبه ای از آن است. این توانایی به فرد امکان میدهد تا با خلق ماهرانه تصاویر ذهنی، به حل مشکلات همت گمارد. از مهارتهای صاحبان این نوع هوش، حس جهت یابی قوی، خواندن و نوشتن و درک نمودارها و جدولها، طراحی، نقاشی و … است.
?- هوش حرکتی – جسمانی: استفاده از بدن و سیستمهای ادراکی و مکانیکی مغز در حل مسایل و توانایی فهم دنیا از طریق بدن است. دارندگان این هوش به روشهای خیلی ماهرانه از بدنشان برای رسیدن به اهداف برتر استفاده میکنند. ورزش، رقص، صنعت، استفاده از زبانِ بدن، ایفای نقش، استفاده از دست برای خلق کردن و ساختن و … از مهارتهای صاحبان این هوش میباشد.
?- هوش میان فردی: توانایی فهم و درک تفاوتهای فردی از قبیل روحیات، احساسات، هیجانات، فهم افراد و توانایی برقراری ارتباط با دیگران است. به عقیده گاردنر، این هوش در زندگی اجتماعی از اهمیت بالایی برخوردار است و لازم است زمینه پرورش آن به خوبی فراهم شود. چرا که مستقیماً با انتخاب شغل، انتخاب همسر، و اداره ی زندگی خانوادگی و اجتماعی در ارتباط است. از مشاغلی که این هوش تأثیر عمده ای در آن دارد، معلمی است. از مهارتهای صاحبان این نوع هوش، دیدن از دید دیگران، گوش کردن، همدلی، درک حالتها و احساسات دیگران، ارتباط زبانی و غیر زبانی، اعتماد سازی، ارتباط مثبت با دیگران و… است.
?- هوش درون فردی: توانایی فهم و بیان احساسات درونی خود و دانستن اینکه چه کسی هستید، چه کارهایی میتوانید انجام دهید، و نیز آگاهی داشتن نسبت به احساسات خود در همان لحظه ای که روی میدهد، میباشد. به عبارت دیگر توانایی فهمیدن و بیان کردن احساسات درونی است. هوش درون فردی در بسیاری از شاخصها اب هوش میان فردی مشترک است. قوه ی تصور بالا، ابتکار، صبر، نظم، کنترل احساسات و خود آرام بخشی برای تصمیمات عاقلانه، از مشخصه های افراد با هوش درون فردی است. از مهارتهایی که دارندگان این نوع هوش دارند میتوان به شناخت نقاط قوت و ضعف خود، آگاهی از احساسات درونی ، آرزو کردن و رؤیا پردازی و دانستن نقش خود در ارتباط با دیگران اشاره کرد.
?- هوش موسیقیایی: وابسته به هوش منطقی – ریاضی است. این هوش توانایی استفاده از صدا را در حوزه ی وسیعی ممکن میسازد. صاحبان این هوش از طریق موسیقی، احساس و هیجان خود را بیان کرده و از آن طریقفکر میکنند. از مهارتهای دارندگان این هوش، آواز خواندن، نواختن سازهای موسیقی، تشخیص تُن صدا، درک و حفظ ملودیها و ریتمهای موسیقی است.
?- هوش طبیعت گرا (هوش محیطی): توانایی درک نمادهای طبیعی و احترام و علاقه و حساسیت نسبت به حفظ توازن طبیعت است. دارندگان این هوش، ارزش واقعی تمام جنبه های طبیعت را در نظر دارند. آنها به آینده ی جهان فکر میکنند و نگران تخریب طبیعت توسط بشر هستند. کودکانی که این نوع هوش را دارند علاقمند به نگهداری از حیوانات و گیاهان هستند و داستانهایی را که مربوط به حیوانات و رویدادهای طبیعت باشد، دوست دارند.
?- هوش وجودگرایانه ( بنیادگرایانه): هوارد گاردنر در قراردادن این نوع هوش در زمره ی هوشهای دیگر تردید دارد اما از آن با عنوان “توجه به مسایل غایی انسان” نام میبرد. این هوش بیانگر تمایل انسان به طرح و جستجوی پاسخ برای پرسشهای بنیادی درباره وجود و هستی است. هوش وجودگرایانه انسان را به سوی شناخت و درک جهان ماورای فیزیک میکشاند.
منبع: کتاب سنجش و کاربرد هوشهای چندگانه در خانه و مدرسه – ترجمه و تألیف فاطمه آذرفر