برداشت های اشتباه از ارزرشیابی کیفی توصیفی در دوره ابتدایی
ارزشیابی کیفی توصیفی یکی از نوآوری های آموزشی است که در دهه هشتاد هجری شمسی مورد عنایت سیاست گذاران نظام آموزشی و گروه زیادی از مدیران و معلمان دوره دبستانی قرار گرفت. علی رغم استقبال خوب از این رویکرد، مانند هر نوآوری دیگر با چالش کژتابی ذهنی روبرو است که از آغاز از آن در رنج بوده است. به سخن دیگر این رویکرد از آغاز تدوین طرح و اجرای آزمایشی آن گرفتار این سوء تعبیرها بوده است. این کژتابی ها می تواند هر طرح ارزشمندی را از اهداف خود دور سازد.
هدف اساسی ارزشیابی کیفی توصیفی ، بهبود کیفیت یادگیری و ارتقاء سطح بهداشت روانی محیط یاددهی_ یادگیری است . در این طرح تاکید عمدتاً بر ارزشیابی فرایندی (تکوینی ) و ارزشیابی عملکرد وباز خورد مستمر و اصلاحی معلم به دانش آموزاست و بر ارزشیابی های پایانی کمتر توجه دارد . اصل محوری این رویکرد «ارزشیابی برای یادگیری» است نه «ارزشیابی از یادگیری» که اصل محوری ارزشیابی سنتی است. همچنین در ابزار ها به غیر از آزمون های کتبی از ابزارهای گوناگون دیگری چون پوشه کار ، مشاهده ، آزمون عملکردی و تکلیف درسی و مانند این ها بهره میگیرد. به دلیل این تغییرات در نحوه ارزشیابی پیشرفت تحصیلی در الگوی ارزشیابی کیفی توصیفی، روش تصمیم گیری در باره ارتقاء پایه دانش آموزان تغییر کرده است .
در نظام ارزش یابی تحصیلی گذشته، خطای ذهنی مهمی صورت گرفت. این خطا عبارت بود از برابر گرفتن امتحان با ارزش یابی تحصیلی. به دیگر سخن، ابزار به مثابه کل فرآیند و جریان تلقی می شد. به گونه ای که حتی بخش هایی از ادارات آموزش و پرورش که مسئولیت ارزش یابی تحصیلی را داشتند، دایره امتحانات نام می گرفتند و آئین نامه های مربوط با عنوان «آئین نامه امتحانات» ابلاغ می شد. در واقع این آیین نامه محوریت با امتحان گرفتن و چگونگی اجرای امتحان بود نه چیز دیگر و این رویکرد آیین نامه به آن کژتابی ذهنی دامن می زد. درحالی که امتحان، به ویژه نوع کتبی آن، تنها روشی برای جمع آوری اطلاعات و یا اندازه گیری پیشرفت یادگیری دانش آموز است. کژتابی ذهنی رایج در خصوص این الگوی ارزشیابی ، به حذف نمره مربوط می شود. به تصور برخی با حذف نمره بساط ارزشیابی از کلاس برچیده می شود. و لذا دیگر مراقبتی و نظارتی در جریان یادگیری دانش آموزان وجود ندارد و دانش آموزان به حال خود رها می شوند. واقع امر این است که این نتیجه گیری از حذف نمره، درست نیست. علت این کژتابی ذهنی معادل دیدن «یادگرفتن» با «نمره گرفتن» است . در حالی که ارتباط ضروری بین این دو یعنی نمره گرفتن و یاد گرفتن وجود ندارد . چه بسیار آموخته های ما که نمره ای به همراه نداشته و چه بسیارند نمره های خوب و عالی که آموخته ای پایدار به همراه نداشته است.
نمره نوعی بازخورد کمی است . باز خوردی که نشانه های یک بازخورد مفید و رشد دهنده در جریان یادگیری را ندارد. در الگوی ارزشیابی سنتی نقش نمره اعلام مبهم میزان موفقیت فرد در دسترسی به انتظارات آموزشی است. درالگوی ارزشیابی کیفی توصیفی بازخوردهای توصیفی و کیفی جای خالی نمره را پر می نماید . این بازخوردها مزیت های زیادی بر نمره دارند که نه تنها آسیب رسان نیستند بلکه سودمند و سازنده و بر انگیزاننده نیز می باشند. لذا با حذف نمره ، بساط ارزشیابی موثر تر و مفید تر در عرصه جریان یادگیری دانش آموران پهن می شود . این کار همچنین موجب کاهش اضطراب دانش آموزان در رقابت برای نمره گرفتن نیز می شود. دانش آموزران به جای حساسیت برای نمره گرفتن برای یادگرفتن تلاش می کنند.
کژتابی ذهنی دیگر در باره ارزشیابی توصیفی به تعدد ابزارهای آن مربوط می شود . فهرست بلند ابزارهای مورد استفاده در این الگوی ارزشیابی در منظر ناظر خارجی و افراد ناآشنا به آن این تصور نادرست را ایجاد می کند که در این الگو کار معلم بسیار زیاد است. به سخن دیگر تولید و اجرای این ابزار ها وقت زیادی از معلم را می گیرد و جریان یاددهی یادگیری در حاشیه قرار گرفته یا به آن کمتر توجه میشود.تردیدی نیست کاربرد این ابزارها مهارت و تسلط کافی طلب می نماید.
اولین نکته در خصوص تعدد ابزارها این است که تعدد ابزار به معنی استفاده همزمان آن ها نیست . بلکه به معنی کاربرد متناسب با اهداف و محتوای مورد تدریس است. نمی توان انتظار داشت که مجموعه ابزارها پیوسته مورد استفاده قرار گیرد . ابزارها ی ارزشیابی کیفی توصیفی شبیه جعبه ابزار ی است که متخصص متناسب با وسیله مورد نظر ابزار متناسب را استفاده می کند.
گروه دیگر حذف نمره را با کاهش اقتدار معلم همراه می بینند. که این نیز نوع دیگری از بدفهمی از این الگوی ارزشیابی است. اشتباه خواهد بود اگر منشاء اقتدار معلم دبستان را قدرت پاداش و تنبیه از طریق نمره بدانیم . زیرا منشا اقتدار معلم حداقل در این دوره تحصیلی با توجه به شرایط رشدی کودکان نه قدرت پاداش و تنبیه از طریق نمره بلکه ایجاد ارتباط عاطفی با دانش آموزان است که اتفاقا در این الگو این رابطه تشدید می شود. رابطه و عامل اقتدار بخشی که، طفل گریز پای دبستانی را، جمعه نیز به کلاس و مدرسه می کشاند.
گروهی دیگر بر این باور هستند که نمره عامل انگیزشی موثری برای یادگیری است . که با برچیده شدن سایه باشکوه !!! نمره ، انگیزش یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان به شدت کاهش می یابد و لذا این مدارس و کلاسها با افت شدید تحصیلی روبرو خواهند شد. در ردّ این نظر و اصلاح این سوء برداشت باید گفت که مشاهدات حاصل از پنج سال اجرای آزمایشی این الگو در بیش از 1500 کلاس نشـان داده اسـت که با حـذف نمـره در کلاس درس افت تحصیلی ایجاد نمی شود. گفتن این نکته به جاست که فر هنگ نمره گرایی در کشور ما سابقه دیرینه ای دارد. یعنی در این کشور فشار نهادینه شده دردآوری برای کسب نمره بر دانش آموزان وارد می شود که به یک عنصر فرهنگی بدل گشته است. این جریان موجب فرو کاهش اهداف واقعی یادگیری کلاسی به اهداف صوری یادگیری یعنی نمره گرفتن شده است.
به هر حال حذف نمره از کلاس درس امری میمون و مبارک برای نظام آموزشی و بـه ویـژه کـودکان خواهد بود. آنان بی دغدغه نمــره و با میل درونی به یادگیری می پردازند.
برگرفته شده از:
وبلاگ دکتر محمد حسنی www.baher.blogfa.com
عضو هیات علمی موسسه پژوهشی برنامه ریزی درسی و نوآوریهای آموزشی