وجود انسان های سرد و بی تفاوتی که در تمدنی بی بند و بار و بی هدف غوطه می خورند ناشی از تربیتی است که . . .
در آن احساس مسئولیت مطرح نبوده است .با اندک تعمقی می توان دریافت که علت اساسی بی توجهی به دردها و نابسامانی ها ، عدم نظارت عمومی، وجود تکیه گاه های فکری خطرناک چون عیسیبهدین خود و موسی بهدین خودنیست ،بلکه ناشی از بی مسئولیتی و بهتر بگوییم فرار از مسئولیت و شانه خالی کردن از زیر بار آن است .
حقیقت این است که ما مسئولیت خود را در برابر مسائل و واقعیت ها فراموش کرده ایم،آن چنان کهگویی اصلاً ما را تعهد و وظیفه ای نیست .آن کس که دور از مردم و تنهای تنها سرگرم مکاشفات و استغراقات خویش است فردی بی تعهد است،اگر چه یکانسان وارسته و یا یک عارف بنام باشد .آن کس که در برابر دردها سرگرم ظاهر سازی خویش و گرفتار درد" به من چه و به تو چه" است بیمار است ، بیمار بی تعهدی و بی مسئولیتی.
آن کس که ایده های عالی را فدای ایده های شیطانی کرده و برایبهچاه انداختن دیگران و نجات شخص خود نقشه می کشد هم گرفتار است ، گرفتار بی تعهدی .امروزه چه بسیار افرادی را شاهدیم که از خود سلب مسئولیت می کنند تا از کشمکش های ذهنی ، خود رارهایی بخشند و از قید تلاش ها و فعالیت های خسته کننده،خویش را نجات دهند .و بالاخره در جهتی نباشند که منجر بهمُنقّص (تیره) شدن عیششان گردد . فرار از مسئولیت بهجلوه های گوناگون است و در عین حال برای خود آدمی بدون علت و بهتربگوییم بدون دلیل تراشی نیست .
بعضی مردم از مسئولیت می گریزند تحت این دلیل تراشی که زمینه مساعد نیست؛ بعضی به این عنوان که اکنون مصلحت نیست و بالاخره عده ای تحت این عنوان که دیگر تلاش هامؤثر نیست .بههرحال غرض، شانه خالی کردن از زیر بار تعهد است و گرنه آن کس که دید و بینش انسانی دارد نمی تواند با هیچ بهانه ای آنی خود را از مسئولیت دور و بر کنار بداند .دامنهیاین بی مسئولیتی حتی والدین را در زمینه تربیت فرا گرفته و پدر و مادر از این که فرزندان مسئول و متعهد نمی پرورندمتأثر هستند. آنها معیارها را در سلامت و نقص کودکاناشتباه گرفته اند ، کمبودهای جسمی را به حساب می آورند ولی کمبودهای اخلاقی و روانی را نقص به حساب نمی آورند . اگر مادری فرزند خود را بر اثر حادثه ای دست و پا عاجز و یا کور و کر ببیند،بیتابی می کند ونالهسر می دهدوهمیشه اندوهگین و دلشکسته است ؛ولی همین مادر از این که فرزندش دچار ورشکستگی اخلاقی است و از لحاظ مسئولیت و تعهددچارنارسایی،متأثر نیست و این در جنبهیارزیابی درک و فهم والدین و طرز برداشت و تلقیآنها دردناک است.
در طریق ایجاد مسئولیت
قبل از بررسی مسئولیت باید ببینیم زندگی چیست و رابطه اش با وظیفه و مسئولیت کدام است ، آیا زندگی با فکر بی تعهدی و بی مسئولیتی سازگاری دارد یا نه ؟در باره زندگی تعاریف و اظهارنظرهای بسیاری شده است .گروهی آن را خواب و سراب خوانده اند .عده ای آن را جریانی بی هدف ذکر کرده و کوشش ها را بر اساس هر چه پیش آید،خوش آید استوار می دانند .
بعضی آن را برنامه ای توأم با رنج و شکنجه که آدمی مجبور به تحملآن باشد ذکر کرده اند .ولی اگر بخواهیم زندگی را با بینش اسلامی تعبیر و از آن تعریف کنیم بایدبگوییم زندگی چیزی جز وظیفه نیست ، وظیفه ای که آدمی در برابر خود و دیگران دارد و آن از زندگی و حیاتش هرگز جداشدنی نیست .
وقتی زندگی وظیفه باشد آدمی نه به هنگام قدرت و دارائی از خود بی خود است ونهدر موقع تهیدستی،بیقرار . نه در برابر مشقات،دلشکسته است و نه در برابر دردها و نابسامانی ها،بی تفاوت .وقتی زندگی وظیفه باشد تلاش های انسانی جهت دارد.آدمی حاضر است با حفظ امانتداری در عین فقر زندگی کند وآقایی با خیانت را که نوعی بردگی است نپذیرد .
مسئولیت ناشی از این احساس است که زندگی را وظیفه ای بدانیم، در آن صورت است که مفهوم موقعیت ، سعادتو پیروزی در انجام وظیفه و یا مسئولیت خلاصه می شود .
دو نکته مهم در ایجاد مسئولیت :
1- تعالیم مربوط به مسئولیت،اکتسابی است و رمز ارسال رسل در آوردن این همه تعلیمات ، هدایت بشر به انجام وظیفه خویش خلاصه و تعیین می شود.
2- انجام مسئولیت،تلاشی پیگیر و مداوم ، مجاهدت و عملی همیشگی لازم دارد و انسان با کوشش دو یا چند روزه یخودرها از مسئولیت نمی شود .
پرورش مسئولیت
بر این اساس که تصویر شد مسئولیت مهمترین شغل و وظیفه ماست . وظیفه ای که از بدو زندگی تا مرگ با ما همراه است و هیچ گاه از ما جداشدنی نیست،بدین سان بایدبهگونه ای با ما همراه باشد که درآن احساس رنج نکنیم و یا کمتر احساس درد کنیم و این،نیاز به عاملی بهنام تربیت دارد .
تربیت به مفهوم تعالی و رشد و نمو دادن،از هدف های عمده هر مربی است و ما را از این تعالی دو مفهوم و مقصود است .
1- هدایت فرد بهسوی غایاتی اندیشیده و اهدافی که سزاوار مقام و طبیعت انسانی باشد .
2- همراهی و معاونت کودک ، بدین گونه که دست او را بگیریم و پای او را به نقطهیمورد نظر برسانیم . بهعبارت دیگر در رساندن طفل به هدف، مداخلهیمستقیم نداشته باشیم ، بلکه شرایط و امکانات رشد او را فراهم آوریم .
شک نیست که از مهمترین غایات ، پرورش و ایجاد روحمسئولیت در فرد است ، امری که انسانبهشرط واجد بودن آن،انسان نامیده می شود و بار آن،چنان سنگین است که دیگر آفریده های خداوندی از پذیرش آن سرباز زده اند.این که گفتیم تعالیم مربوط بهمسئولیت یاد گرفتنی و اکتسابی است سخنی است روشن. انبیاء الهی می آیند و خطوط اصلی این مسئولیت را ترسیم می کنند و آن را به وی می آموزند ( یعلمهم الکتاب و الحکمه ) و وی را وادار به رعایت آن می کنند .
ضرورت پرورش مسئولیت
بحث این است که آیا لازم است مسئولیت بهعنوان یکی از غایات تربیتیبهافراد آموخته شود یا نه ؟ گمان می کنم با آنچه که گذشت پاسخ اینسؤال مثبت باشد ولی ما ذیلاً ضرورت آن را ازدیدگاه های گوناگون نیز مورد بررسی قرار می دهیم .از لحاظ فردی : پرورش مسئولیت از لحاظ فردی ضروری است، ازاین نظر که هر کودکی برای سلامت زندگی حال و آینده اش نیازمند است به مسئولیت ها و تعهداتی پایبند باشد. بر اساس آنچه کهمی بینیم و مشهود ماست،بی بند و باری اگر چه همراه با خوشگذرانی باشد سعادت آفرین نیست. گذران زندگی با این روش که دلم می خواهد ، نمی تواند ما رابهخوشبختی سوق دهد. کودک نیازمند استکهاز همان دوران کودکی خود را به مقرراتی پایبند و بهاصولی وابسته و بهانجام اموری متعهد بداند واین ضروری زندگی حال و آینده اوست .
از لحاظ اجتماعی:افراد هر جامعه همچون پیچ و مهره های ماشین اجتماع اند که اگر هر کدام در چهار چوب خودوبر اساس نقش محولیا محقق کار نکنند،چرخ جامعه نیکو نمی گردد . ارتقاء هر کشور بسته به مسئولیت شناسی اعضای ملت است. در کشوری که مردم وظیفه خود را ندانند و عمل نکنند امیدی به خیر و سعادت آن کشور نیست .
از سوی دیگر مسئولیت شناسی درهر جامعه باعث تنظیم روابط اجتماعی و انسانی می شود . بر اساس آن،افراد خود را نسبت به هم وابسته احساس می کنند و بهگونه ای سالم و انسانی بهادامه حیات می پردازند .
از لحاظ مذهبی : زندگی را وظیفه معرفی کردیم بدین سان آنچه را که خود به عنوان مسئولیت پذیرفتیم باید به فرزند خود منتقل کنیم .
اساس فکر ما در ایجاد و پرورش مسئولیت این است که :اولاً کودک ملک خدا و امانتی از او در دست ما و خود و دیگران است.در جهت دادن این امانت بهسوی مدارجی که صاحب امانت خواسته است کودکان را حقی و والدین و دیگران را تکلیفی است .ثانیاً اطفال اگر چه امروز کودک اند ولی جزو جامعه ای هستند که باید روابط و اصولی برای همزیستی و بهزیستی بر آن حاکم باشد و طفل باید برای عضویت در آن جامعهیمذهبی و الهی و حتی بهتر بگوییم جامعه ایدئولوژیکی آماده گردد .بهطور خلاصه باید بگوییم پرورش مسئولیت ضروری است،از آن باب که در جامعه بدون احساس مسئولیت نه صداقتی است و نه فداکاری ، نه امانت است و نه جانبازی؛نه پاکدامنی است ، نه عشقو نه احساس .
منشاء تعالیم مربوط به مسئولیت
ریشه ی مسئولیت پذیری فطری است؛زیرا آدمی به حکم عقل و وجدان،خود را موظف به انجام برخی از اعمال و رفتار در طول حیات می بیند و این خود زمینه ای برای احساس و پذیرش مسئولیت است .
اما تعالیم مربوط به مسئولیت را از کجا اخذ کنیم؟عده ای قائلند که باید از علم و تجربه اخذ شود . پس در بررسی های مربوط به این نظر در می یابیم که این امر عقلانی و علمی نیست زیرا :
اولاً :علوم در طریق تکامل اند وعلوم ثابتیکه لااقل برای یک دوره حیات آدمی قابل اعتماد و اتکا باشد در دست نیست .ثانیاً : علوم برمبنای حس و تجربه اند و بسیاری از مسائل مورد نیاز و استناد انسان او را از دسترسی به ادراک مخصوصاً به مفاهیم مجرد و جنبه های متافیزیکی دور می دارند،ضمن این که باید خطای ادراک هم مورد نظر باشد .ثالثاً : برداشت ها،تلقی ها و دریافت های علمی عالمان ، صورت واحدی ندارد و بنابراین تبعیت از نظر یکی از آنها نمی تواند قانع کننده و اجتناب ناپذیر باشد و در نهایت نتیجهیآن دوری و پراکندگی است .
رابعاً : آینده نگری علوم بهمانند آگاهی آن از قبل ، جای تردید است و اظهار نظرها در حدود احتمال و شک است .و دلائل دیگری هم از نارسایی علم و تجارب-چون محدودیت جولانگاهش ، و دوری از انعطافش-مطرح است که ذکر همهیآنها در این بحث امکان پذیر نیست .
اما نظرات فلاسفه و صاحبان مکاتب هم نمی توانند قابل اعتماد باشند؛از آن بابت که آگاهی اغلب آنها از طرق فوق و یا مبتنی بر مبانی استدلالی قیاسی است، امری که در مسائل انسانی کمتر قابل ارزش است . صاحبان مکاتب اشتباه کارند ، بینش فلسفی آنها آن چنان عمقی ندارد که آینده را آن چنان ببیند که گذشت زمان نتواند بر آن انگشت بگذارد ، و نیز در دیدن ابعاد وجود آدمی دچار اشتباهات بزرگ شده اند و نتیجه همین است که می بینیم . مکتبی مکتب دیگر را می بلعد و بافته های آنها را رشته و نخ می کند .
تعالیم مربوط به مسئولیت باید از سوی خدا باشد ، خدایی که آفریدگار بشر است.این امر مورد تأیید عقل و فطرت است؛ زیرا این دو می گویند سازنده ماشین به اظهار نظر دربارهیآناولیاست . وجود ما را خدا ساخته،پیچ و مهره های وجود ما را او به وجود آورده است ، و او در تعیین وظایف این مهره ها صاحب نظرتر است و نظر و دستورش بیشتر قابل تبعیت است .
بخشی از تعالیم ربانی در زمینه اخلاق است که موضوع آن بحث و بررسی در باره تعهدات فردی و جمعی انسان ، خیر و شرّ وظایف و مسئولیت هاست. جهت این تعالیم، خیر و صلاح بشریت و برای احترام به انسانیت است .
بر این اساس بحث در باره مسئولیت از یک سو بحث مذهبی است و از سوی دیگر بحث اخلاقی و از جهت سوم بحث تربیتی و روانی .
اظهار نظر در باره آن باید از سوی کسی باشد که ضمن آینده نگری و عمق در آن بدخواه نباشد و به گفته ی انیشتین،زیرک باشد و حسود نباشد و چنین وجود جز خدا نیست . پس منشاء تعالیم مربوط به مسئولیت باید از سوی خدا باشد و بس .
نوع مسئولیت ها
کودکی در کنار ما و تحت مسئولیت و سرپرستی ماست،چه نوع مسئولیت و تعهدی بدو بیاموزیم ؟
برای پاسخ به این سؤال لازم است ببینیم که بر اساس بینش اسلامی برای حال و آینده جامعه خود بهچه نوع انسانهایی نیازمندیم ؟ ما برای داشتن یک جامعه انسانی نیازمند به انسانی هستیم که لااقل در جنبه فردی :
-خود را بشناسد و به ارزش خویش واقف باشد .
-خود را دوست بدارد و برای خود شخصیت و احترامی قائل باشد.
-زندگی اش را بر اساس یک ایدئولوژی راستین بنا نهد .
-راه خوب زیستن را بداند و زندگی راارزان از دست ندهد.
-به پای خویش استوار باشد نه بهپای دیگران.
-بار زندگی خود را شخصاً بر دوش کشد .
-خود را مسئول حفظ آزادی و عقیده خود بداند .
-قانون شناس و عامل به قانونو مقررات حق باشد .
-در راه هدف،استقامت و ایستادگی به خرج دهد .
-در مسابقهیانجام وظیفه کوتاه نیاید .
-استقلال فکری و عملی خود را از دست ندهد.
-قدر خود و گفتار و وعده های خود را بداند.
-اگر اندیشیده"آری" گفت یا"نه" در پای آن تا حفظ جان بایستد.
-عفیف ، وفادار،با حمیت ، فداکار ، با عاطفه و احساس و جوانمرد و ... باشد .
پرورش مسئولیت از چه سنی ؟
در پرورش مسئولیت باید حدود سنی را در نظر داشت و رعایت کرد ، از آن باب که هر سنی مقتضایی دارد . فی المثل ممکن است طفلی از زیر بار مسئولیتی که بر عهده اش گذارده شده شانه خالی کند و این امر والدین را عصبانی نماید و طفل را متهم به بی ثباتی ، بی تعهدی و وظیفه شناسی کنند . در حالی که اگر بهخصایص مراحل سنی کودک آشنا باشند ، درمی یابند که این امر ناشی از اَغراض معیّن نیست بلکه گاهی شئون سنی کودک ایجاب می کند که طفل در پذیرش مسئولیت بهگونه ای معیّن و خاص باشد . در چنان وصفی تنبیه نمی تواند او را درست کند و سرسختی والدین نمی تواند نقشی سازنده برای کودک داشته باشد .
درباره ی آغاز پرورش مسئولیت در کودک باید بگوییم که از نظر علمی نمی تواند وقت و سن معینی را که اجتناب ناپذیر باشد برای او معین کرد و یا لااقل این که تا حال،نظر صریحی در این باره اعلام نشده است ولی آنچه را که تجارب و توصیه ها به دست می دهند این است که پرورش مسئولیت از همان سال اول زندگی ، باید شروع شود و کودک در این سن آماده پذیرش آن است؛ مسائلی چون میل کودک به استقلال در خوردن غذا و نوشیدن آب ، خودداری ازخیس کردن رختخواب ، صبرکردن برای فراهم شدن غذا ، دست نزدن به اشیاء ممنوعه ، خودداری از جیغ و فریادها که به دستور والدین انجام می گیرد ، و... ،جلوه هایی از مسئولیت پذیری کودک در همان سال اول زندگی است .
مربیان توصیه می کنند کودک در هر سنی به محض که آمادگی یافت باید مسئولیت در اختیارش قرارگیرد و هرگز به این بهانه که کار و فعالیت معینی برای کودک زود است نباید او را از پذیرش مسئولیت محروم کرد . مثلاً طفل از حدود 15 ماهگی و شاید هم زودتر سعی دارد که غذای خود رابه تنهایی بخورد و کسی مراقبش نباشد، این جلوه ای از مسئولیت پذیری است. پس چه بهتر که والدین هم با رعایت احتیاط هایی از این آمادگی استقبال کنند و بدو اختیاراتی تفویض کنند . گو این که این امر ممکن است باعث آلودگی لباس و فرش و اشیای خانه شود و زحمت مادر را دو برابر کند ، ولی تجارب نشان داده است که بازده آن بیش از این لطمه و ضرر است .
بررسی ها نشان داده است که اگر طفل مسئولیت ها را تا سنهفت سالگی فرا نگیرد ، بعد به دشواری قادر خواهد بود که مسئولیت بپذیرد. بدین سان این فاصله سنی نقش حیاتی برای زندگی حال و آتیه کودک ، خواهد داشت .
مراحل سنی در پذیرش مسئولیت ها
تحقیقات روانشناسان رفتاری نشان می دهد که آمادگی پذیرش مسئولیت در برخی سنین بیشتر و در برخی کمتر است و هر سنی خصوصیتی دارد که آگاهی به آن،راه و روش مربی را در واگذاری مسئولیت به کودک جهت می دهد مثلاً :
سن 5/1 سالگی:سن منفی بافی و مخالفت است – به کودک می گوییم :" بیا اینجا". او ممکن است عقب عقب برود ، می گویید برو و آشغال را در ظرف خالی کن - ممکن است او بر عکس،آشغالها را جای دیگر بریزد و آشغال دانی را هم خالی کند . در این سن او کلمه"نه" زیاد بهکار می برد،رابطه اش با دیگران بر اساس گرفتن است،نه تحویل دادن و کلاً وارونه کار می کند .
سندو سالگی : بیشترمسئولیت می پذیرد ، حاضر است خود لباس بپوشد ، ظرفی را جا بهجا کند.دستوری را اجرا نماید ، چیزی را به کسی بدهد ، بیاوردو ببرد. دادن مسئولیت های سریع الوصول و فوری برای او مناسب است .
سنسه سالگی : مسئولیت پذیری در او قوی است ، استقلال طلبی دارد ، می گوید : خودم می کنم ، خودم می پوشم ، خودم به حیاط می روم. مسئولیت کوچک را می توان به او واگذار کرد ، مثلاً جا سیگاری خالی کند ، ظرف شسته را خشک کند. تمایل این که کار را به صورت کامل انجام دهد در او بسیار است. می شود به او گفتکهحرف نزند ، نخندد ، نرود و ...
سن چهارسالگی : می تواند مسئولیت هایی را بپذیرد ، لباس بپوشد ، بند کفشش راببندد ، صورتش رابشوید ، از دستورات تخلف می کند؛ مایل به تماس با دنیای خارج است؛حاضر است به خانه همسایه برای انجام رسالتی برود ؛ از مغازه همسایه خرید کند و ....
سن پنج سالگی : کاری که در قدرت اوست خوب انجام می دهد ، به قدرت خود مطمئن است.عجله دارد ؛ می خواهد از والدین جلو بزند؛ می تواند سفره غذارا پهن کند، لباس خود را منظم کند و از انجام کار،احساس رضایت نماید . در این سن می توان حقوق دیگران را به او آموخت .
سن شش سالگی : سن توسعه است و طفل آمادهیهر چیز وهر کار ، مایل به فعالیت اجتماعی است. علاقه به کار در او پرورش پیدا می کند ، می خواهد او را به حساب آورند ، تا حدودی از وظایف خود شانه خالی می کند ، طفره می رود ، بهانه تراشی می کند ، زیر قولش می زند .
سن هفت سالگی : سن اعتماد است ، سن استقلال طلبی است ، می خواهد اطاق مخصوص ، قفسه مخصوص داشته باشد ، از خودش بسیار متوقع است ، اگر مسئولیتی را بهاو بسپارند نسبتاً خوب انجام می دهد و از این باب قابل اعتماد است.
سن هشت سالگی : هیچ کاری را مشکل نمی داند ، تصور او از قدرت،فوق واقعیت است،به همین نظر دو چیز برای او خطرناک است :
1- دستزدن به هر شیئی
2- سرزنش بسیار در حین شکست که ممکن است او را از زندگی مأیوس و وادار به انتقام گیری های سخت کند .
سن نهسالگی : میل به استقلال دراو قوی می شود ، می تواند تا حدودی به کارهای آشپزی کمک کند ؛فرمان های کوچک را انجام دهد؛ مراقب خانه باشد؛ می خواهد عضو هیئت ها باشد، درعین حال نافرمان است؛ بدبین است؛ طاغی و خود رأی است؛از امر و نهی نگرانو تنوع طلب است مخصوصاً در مسئولیت .
سن ده سالگی : سخن والدین برای او چون قانون است ، روح پذیرش مسئولیت در او قوی است؛خواهان انجام کارهای مهم تر است مثل آشپزی برای همه؛ می تواند کار کند؛ می تواند مأموریتی را بپذیرد و انجام دهد؛ مسئولیت دینی را بپذیرد واز عهده بر آید .
سن یازدهسالگی : قدرت و رشد او زیادتر می شود.کم کم با روابط علت و معلولی وسیع تری آشنا می گردد. به وظایف اجتماعی پی می برد ولی کمتر بدان تن در می دهد . بلند پرواز است ، کمتر می خواهد خود را در قید و بند گرفتار کند ، در عین حال به مسئولیت اجتماعی علاقهمند است .
سن دوازدهسالگی : مایل است عضو انجمن هایی باشد ، انجمن ادبی ، ورزش ، و .. در مجالس حاضر گردد و شرکت کند و رعایت آداب و رسوم را بنماید ، خودش ناخن بگیرد ، مراقب لباس پوشیدنو حفاظت کودک دیگر باشد ، در امور خانه شرکت کند و در این کار بی میل نیست ، باید مسئولیت به او داد و کنترل کرد .
سن سیزدهسالگی : مسئولیت می پذیرد ولی قید و بند نمی پذیرد .
سن چهاردهسالگی : مسئولیت های متعددی را می تواند بپذیرد ولی تصمیم گیری در انتخاب برای او مشکل است.
سن پانزدهسالگی : کاملاً می تواند بهخود برسد ، مواظب خود باشد ، زمینه تخصصی معینی را برای خود بپذیرد.
پانزدهسالگی سن مهم و پر معنی است ، نوجوان قادر به تحلیل و تفسیر مسائل است ، می توان اجازه اش داد در اتخاذ تصمیم و مذاکرات خانوادگی شرکت کند و وظائف معمولی خانه را انجام دهد.
به طور خلاصه می توان گفت در سنین نوجوانی مسئولیت پذیری در کودک قوی است ، اگر آن را پذیرفت انجام می دهد اگر چه به قیمت جانش تمام شود .
از حدودچهارده سالگی ،وضع واگذاری مسئولیت باید به گونه ای باشد که آدمی بتواندازخودمراقبت کند ، زبان و دست و پایش را تحت مهار آورد و قادر به انجام کاری مفید باشد .
پرورش مسئولیت درکجا انجام گیرد :
برای پرورش مسئولیت ، مخصوصاً در سنین کودکی دو مرکز عمدهیخانه و مدرسه وجود دارد ، گو این که مراکز اجتماعی دیگر هم گاهی هشدار دهنده و پرورنده است؛ولی هرگز تأثیر و نفوذ آنها به اهمیت مدرسه نیست و نیز هرگز نفوذ و تأثیر مدرسه به اهمیت خانه نیست .
خانه : کارهای خانه هر قدر هم فنی و اتوماتیک باشد باز هم بهگونه ای هست که کودک بهصورتی در آن سهیم گردد . فی المثل طفل می تواند مسئولیت آب دادن گلدانها ، دانه دادن به پرندگان ، ردیف کردن اسباب بازی ها را به عهده گیرد . هرگز به این بهانه که این مسائل کوچک و غیر قابل ذکرند نباید از واگذاری مسئولیت به کودکان خودداری کرد .
مدرسه : گو این که همکاری طفل در خانه به ایجاد روح مسئولیت در کودک کمک می کند ولی نقش مدرسه هم در این زمینه اندک نیست ، کودک در مدرسه می تواند اجرای مسئولیت هایی را به عهده گیرد که در آینده بهنحوی او را به کار آید؛مثل مسئولیت نظم و انضباط کلاس ، نظم حیاط مدرسه ، مسئولیت حضور و غیاب دانش آموزان ، مسئولیت جمع کردن نمرات هفتگی کلاس ، کمک به کارهای دفتری اداره فروشگاه ، عضویت دادگاه کودکان، همکاری با شاگردان ضعیف ، حفظ حدود و حقوق همکاران و ...
در برخی از کشورها کودکان مدرسه،هفته ها و گاه ماههایی از سال تحصیلی را عملاً به انجام کار و مسئولیتی می پردازند و حتی کاری تولیدی را بر عهده می گیرند ولی مسئله این است که برای یک کلاس چهل نفری در مدرسه باید چهل گونه مسئولیت تراشید و کودکان را بهنوبه عهده دار آنها کرد