چراغ خاموش دلتنگی
دلتنگی تاریک است. هیچ نقط? روشنی در آن نیست و آدم را حسابی دمغ میکند. هم? این حرفها و حسها در نهایت سادگی در این جمل? امری تقاضاگونه نمود پیدا کرده است: کبریت بزن به دلتنگیام»!
کاملکنند? این جمله، سطری دو کلمهای است که محوریترین بخش شعر نیز هست و در نهایت ایجاز، روزن? امیدی در شعری به این تاریکی باز کرده است: «با تبسمی». لبخند، روشنکننده است؛ حتی اگر در حد تبسمی خشک و خالی باشد.
این سطر بار حسی-عاطفی مهمی بر دوش دارد و صمیمیت شعر را بیشتر میکند؛ صمیمیتی که بیشتر مدیون رابط? نزدیک راوی و «تو»ی صاحب لبخند معجزهکننده است.
در دو سطر پایانی بر تاریکی تأکید میشود؛ عنصری که نشاندهند? گستردگی تنهایی و ظلمت روزهای شاعر است. تکرار دوبار? «تاریک» با قید «بسیار» برای تأثیرگذاری بیشتر بوده و نه تنها زاید نیست، بلکه عمق دلتنگی شاعر را بهتر تصویر میکند. شاید شما هم پس از خواندن سطر پایانی دنبال یک روشنایی شاد بگردید؛ حتی اگر این روشنایی به کوتاهی یک تبسم باشد!