آبان ماه سال 88 بر آن شدم تا گزارش های دانش آموزان را بجای نمره یا عالی است و... شرح وتوصیف نمایم.
اولین گزارش به گونه ای خوشایندبودکه غافلگیرم شدم وبجای اینکه زیر ورقه بنویسم «خیلی خوب» است نوشتم:«از خواندن آن لذت بردم.مثال ها وموضوع بسیار زنده وجملات آنچنان روان است که نشان می دهد آزمایش هایی که انجام داده ای تا چه حد در نتیجه وتفسیر تو اثر مثبت گذاشته است» دومین گزارش علوم را بررسی نمودم وزیر آن نوشتم« موضوع آزمایش خوبی انتخاب کرده ای وتوانسته ای با شرحی خوب همراه شکل هر شاگردی رابه خواندن واجرای آزمایش خود دعوت کنی »
گزارش بعدی را خواندم این گزارش علی لکبر بود که همیشه از خود کم می گذاشت گزارش او به زور به نصف صفحه می رسید ومشخص بود که با عجله این کار را انجام داده است با خودکار قرمز زیر آن نوشتم« کم نوشته ای.نشانی ندارد.تاریخ آن چه شد؟ غلط املایی دارد.شکل آزمایش نیست.»
دوباره به نظریه درشت وقرمز رنگ وخشم آلود خود نگاهی انداختم وفکر کردم: «چطور می توانم چنین بلایی سر علی اکبر بیاورم؟ این نوعی انتقاد شبیه همان کاری است که گاهی مدیر مدرسه یا اداره آموزش وپرورش سر ما می آورد.بنابر این دست نگه داشتم .تعریف کردن از چیزی که دوست دارید کار دشواری نیست اما چگونه به خود اجازه می دهید از چیزی که دوست ندارید انتقاد کنید؟ چگونه به کسی خاطر نشان می کنید کارش اشتباه است،بی آنکه باعث تضعیف روحیه ی شخص مورد انتقاد شوید؟
از پنجره به بیرون خیره شدم.شاید مدیران مدرسه یا هر سازمانی قبل از هر چیزی از کارمند خود کمی قدر دانی کنند وسپس کار او رانقد کنند ،مشکل کمتر شود
شاید این کلیدی بود که به پیشرفت کودکان کمک می کرد.بجای تکیه کردن براشتباه کودک، ببینیم او چه چیزرا به حد کمال رسانده است،آنگاه به آنچه باید انجام شود ،اشاره کنیم.
بسیار خوب می بایست روی برگه ی علی اکبر چه می نشتم؟ او کارش را کامل انجام نداده بود؟ یا انجام داده بود؟! دوباره به برگه نگاهی انداختم.دنبال چیزهایی می گشتم تا اول او راتشویق کنم وسپس به او بگویم که آنچه باید راانجام دهد.چیست.
با پاک کردن نوشته های قبلی، نوشتم «موضوع آزمایش خوبی راانتخاب کرده ای حتی بهتر از بیشتر دانش آموزان کلاس،فقط گمان می کنم در اجرا وشرح آن زمان کمی راصرف کرده ای به ویژه که اگر شکل آزمایش را بکشی خواننده بیشتر مشتاق می شود تا گزارشت رابخواند .منتظر گزارش بعدی تو در هفته دیگر هستم.»
به نظرم رسید که به اصل بسیار مهم دست یافته ام .بله همگی مامی توانیم-آموزگاران،شاگردان،پدران ومادران- همه می تونند از این امتیاز بر خوردار شوند که کسی از راه برسد وبه ما نشان دهد برای بهتر شدن باید چه کنیم.اما قبل از اینکه در فکر تغییر خود باشیم لازم است باور کنیم که کارهای صحیح ما بیشتر از اشتباهات ماست. پس این اصل مهم را درخاطر داشته باشید؛
اصل:بجای خاطر نشان کردن اشتباهات دیگران شرح دهید که چه کاری درست انجام داده است وچه کارهای دیگری باید انجام شود
بجای ارزیابی کردن آنان با کلماتی فکرشان راتوصیف کنید؛
بجای ارزیابی کردن |
شرح دهید
|
پدر:تونقاش فوق العاده ای هستی. بچه:این طوری هم نیست من نمی توانم صورت بکشم |
پدر:من آسمانی سیاه،ماه رنگ پریده وستارگان زرد درخشانی می بینم. بچه:می دانم چطوری باید شب رانقاشی کنم. |
مادر:معلمت به من گفت تودختر راست گویی هستی. بچه:همیشه هم اینطور نیست یکباردرامتحان تقلب کرده ام. |
مادر:معلمت می گفت یک کیف پولی راپیداکرده ای ویکراست به دفتر رفتی وآن راتحویل دادی. بچه:من آدم درستکاری هستم.وهمیشه این کار راانجام می دهم. |
مادر:تونابغه ای که درامتحان ریاضی 20گرفته ای. بچه:کاش این طور بودولی این نمره راگرفتم چون علی به من کمک کرد.او نابغه ریاضی است.نه من. |
مادر:خیلی خوشحالم که برای امتحان آنقدر تلاش کردی که 20 گرفتی. بچه: اگر درس بخونم واقعا می تونم همیشه نمره خوبی بگیرم. |
معلم:عالی،دونده ی فوق العاده ای هستی. بچه:چه کسی را گول می زنی خیلی ها تندتر از من.. |
معلم: توکمتر از 6 دقیقه به پایان خط رسیدی که زمان خوبی است. بچه: دفعه ی دیگر سعی می کنم تندتر بدوم وزمان راکمتر کنم. |
کودک: به شعری که درباره قطار گفتم گوش کن ببین خوب است؟ پدر: زیباست!تو شاعر بزرگی هستی.. |
بزرگسال: تو صدای کلیکی-کلاک قطار را خوب درآوردی وراهی پیدا کردی تا قافیه شعر با این صدا جور شود. بچه: می خواهم یک بیت دیگر به شعرم اضافه کنم. |
مادر:نمره هایت همه 20 است به تو افتخار میکنم . |
مادر:نمره های 20 تونشان دهنده ی ساعت ها سخت کوشی توست. باید به خودت افتخار کنی. |
توجه داشته باشید تعبیر های ستون دوم باعث می شود کودک به توانایی خویش پی ببرد وبه خو ببالد،در صورتی که عبار تهای ستون اول نشان می دهد بزرگسالان مهار کودک را دردست دارند وتعریف وتمجید راارزانی می کنند.
توجه دوم آنکه کار های درست زمان بر ونیاز به کمی زمان برای آنکه چه بگویم دارد اما در ستون دوم خیلی تند کار خود راتمام کرده وچیزی می گوئیم که همه می گویند.اما نتیجه کار ...
نویسنده: مجید رحمانی-دبیر واستاد دانشگاه majid-1350.mihanblog.com