چرا نباید به بچه ها بگوئیم « تو بهترین انشاء کلاس را می نویسی» یا«تو همیشه بهترین نمره ریاضی را می آوری» یا«توبااخلاق ترین دانش آموز کلاسی»؟!!!
انگشت گذاشتن برروی اینکه چه کسی «بهترین» یا«سریع ترین» ویا«بااستعدادترین » است همیشه دوجنبه دارد؛ بقیه ی شاگردان به آسانی دلسرد وناامید می شوند وعده ای هم دست از تلاش می کشند وستاره ی کلاس نه تنها باید تمام نیروی خود راصرف اهداف شخصی کند،بلکه برای ستاره ماندن نیز باید بکوشد وموفقیت همیشگی او به ادامه ی قصور وناتوانی همکلاسی های اوبستگی دارد. پس چند نتیجه کلی می گیریم؛
1- شاگرد ما وابسته به تشویق ما می شود یعنی «توبهترینی»یا...
2- شاگرد ما مجبور می شود برای حفظ این اتکت یا برچسب سعی زیادی بکند اگر چه گاهی خودش نیز این برچسب راباور نداردوبا این منش درجنگ وکشاکش است ودردرون بااین برچسب دعوا دارد.
3- شاگردان دیگر دست از تلاش برمی دارند چون «سریع ترین یا بااخلاق ترین» معلوم است کیست.
4- بین این شخص وشاگردان دیگر نوعی فاصله ایجاد می شود
مثلا دانش آموزی که از طرف معلم بااخلاق ترین دانش آموز کلاس معرفی شده است رافرض کنیم.این دانش آموزدرکلاس بنا به شیطنت کودکی ویا هردلیلی می خواهد با دوستش شوخی کوچکی کند ویا کمی حرف بزنداما چون نمی خواهد این عنوان او لکه دار شود این کار را انجام نمی دهد گرچه دردرون آرزو دارد ای کاش این عنوان رانداشت .ویا درتفکرش این عقیده را داردکه معلم او اشتباه کرده که این عنوان رابه او داده چون او گاهی از شاگردان دیگرنیز بدتر می شودوشاید معلم برای دلخوشی این برچسب رابه او داده است.
به جای این کلمات می توانیم رفتار شاگردان راتوصیف کنیم واحساس خود رادرمورد آنان شرح دهیم.مثلا «به قدری واقعی مزرعه را به تصویر کشیده ای که می تو.انم آن رامجسم کنم.رنگ ها راخوب انتخاب کرده ای..»
«پاسخ تمام سوال ها رادرست نوشتی.تو مفهوم ممیز را درک کرده ای .حالا وقتش است که مفهوم جدیدی رایاد بگیری.»
«علی می داند چه وقت حرف بزند.چه وقت شوخی کند وچه وقت درکلاس حرکت کند او قوانین کلاس را خوب اجرا می کند.»
بجای کلمات(خیلی بی ملاحظه ای)،( بچه درستکاری هستی.)، ( واقعا با خلاقی) چه بگوئیم؟ هر نوع تایید برای یک لحظه به انسان احساسی خوشایند می دهد،اما اگر می خواهید این واژه هابه راستی در وجود کودک رخنه یابد وهمانجا بماندودیگر آنکه کودک به راستی بداند علت کارش رابداند که این عنوان راگرفته است،لازم است آنها راباتوصیف بیان کنید.برای نمونه: «می دانی وقتی که از سر کار برگشتم ودیدم خانه نیستی چقدر نگران شدم؟می توانستی تلفن بگذاری تا بتوانم با توتماس بگیرم.من این کار را0ملاحظه کاری) تلقی می کنم وعکس این کار را(بی ملاحظه ای).» «بااینکه می دانستی از دستت عصبانی می شوم به من گفتی که امروز در مدرسه چه اتفاقی افتاد.من از(صداقت ودرستکاری )توقدردانی می کنم.» «چه (خلاقیتی) دراین کلاژ به کار بردی!هم نخ دارد،هم خمیر،هم دکمه،هم ریشه.از دستمال توالت هم استفاده کرده ای.» در هر یک ازنمونه های فوق،شما به توصیف رفتار او اشاره می کنیدوهیچ فشاری براو نیست که همیشه باید همین طور باشد.