تکبر؛ سرچشمه گناه و معصیت
سیماى سوره اعراف
در تفسیر خازن آمده که این سوره داراى سه هزار و سیصد و بیست پنج کلمه و چهارده هزار و ده حرف است.
سوّمین سورهاى است که با حروف مقطّعه آغاز مىشود و اوّلین سوره از سورههاى سجدهدار قرآن است و در آیهى آخر آن، سجده مستحبّ وارد شده است.
در این سوره از اصحاب اعراف و داستان اعراف (آیه 46 و 48) سخن به میان آمده، و در تفسیر کوثر (ج 4) آمده است که: علت نامگذارى این سوره به «اعراف» اشتمال آن به آیهاى است که در آن راجع به اعراف صحبت شده و آن محلى است که در قیامت گروهى از افراد که نه شایسته بهشت و نه مستحقّ جهنم هستند در آن جاى داده مىشوند.
و در تفسیر برهان ج 2 آمده است که اصحاب اعراف ممکن است ائمه(علیهم السلام) باشند زیرا که در حدیث آمده است: «نحن الاعراف»: ما اعرافیم که یاران خود را می شناسیم و هر کس که ما را بشناسد و ما او را بشناسیم وارد بهشت می شود.
سوره مبارکه انعام با ذکر رحمت خداوند، خاتمه یافت و این سوره، با توصیفى از قرآن کریم و احکام دین و مطالب حکمت آمیز آغاز شده است.
در این سوره علاوه بر آنها، به ماجراى آدم علیه السلام با ابلیس، داستان حضرت نوح، هود، صالح، لوط، شعیب و موسى علیهم السلام، بیان اصول و مبانى دعوت پیامبر اسلام و شرح احوال قیامت، توبه و اصلاح خویشتن، موضوع عرش، میزان، عالم ذرّ و پیمان خداوند با انسان و بیان قرآن و عظمت آن و اعراف و اصحاب اعراف اشاره شده است.
از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده که فرمود:
«اصول و ریشههاى کفر و عصیان، سه چیز است: حرص و تکبر و حسد، اما حرص سبب شد که آدم از درخت ممنوع بخورد، و اما تکبر باعث شد که ابلیس از فرمان خدا سرپیچى کند، و اما حسد، سبب شد که یکى از فرزندان آدم دیگرى را به قتل رساند!»
فضیلت سوره اعراف
و نیز فرمود: «در این سوره آیات محکمهاى است، "قرائت" و"تلاوت" و"قیام به آنها" را فراموش نکنید، زیرا اینها روز رستاخیز در پیشگاه خدا براى کسانى که آنها را خواندهاند گواهى مىدهند»!
و در حدیث أبىّ بن کعب از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده است که هر کس سوره اعراف را بخواند خداوند میان او و ابلیس حجابى قرار دهد و در قیامت حضرت آدم شفیع او باشد.(ترجمه جوامع الجامع، ج2، ص291)
ماجرای سرکشی و عصیان ابلیس در سوره اعراف!
وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدینَ. (11)
ما شما را آفریدیم سپس صورت بندى کردیم بعد به فرشتگان گفتیم: «براى آدم خضوع کنید!» آنها همه سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود.
در این آیه به مقام معنوى انسان اشاره شده که همهى فرشتگان بر او سجده کردهاند. وقتى همه فرشتگان فرمانبردار خدایند و بر آدم سجده کردند، دریغ است که انسان فرمان نبرد و براى خدا سجده نکند.
همه از بهر تو سرگشته و فرمان بردار
|
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبرى
|
در این آیه، دو بار همهى انسانها مخاطب قرار گرفتهاند، «وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ» ... «صَوَّرْناکُمْ» امّا سجده براى حضرت آدم علیه السلام ذکر شده است، شاید اشاره به این باشد که همهى انسانها استعداد مسجود ملائکه شدن را دارند.
مردى یهودى از حضرت على(علیه السلام) سؤال کرد: خداوند به ملائکه فرمود: بر آدم سجده کنند، آیا به پیامبر اسلام نیز چنین احترامى شده است؟
حضرت فرمود: خداوند به پیامبر(صلى اللَّه علیه و آله) فضیلتى بالاتر از این داد، خداوند با همه عظمتش همراه تمام فرشتگان، بر محمّد(صلى اللَّه علیه و آله) صلوات مىفرستد و صلوات مؤمنین بر پیامبر را عبادت خود خوانده است. (احتجاج طبرسى، ج 1، ص 204)
در تفسیر برهان ج 2 آمده است که اصحاب اعراف ممکن است ائمه(علیهم السلام) باشند زیرا که در حدیث آمده است: «نحن الاعراف»: ما اعرافیم که یاران خود را می شناسیم و هر کس که ما را بشناسد و ما او را بشناسیم وارد بهشت می شود
پیامهای آیه
1- آفرینش انسان، در چند مرحله تحقّق یافته است. «وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ»
2- سجده براى حضرت آدم بود، نه همهى انسانها. «قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ» وگرنه مىفرمود: «اسجدوا لکم» همانگونه که فرمود: «خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ»
3- در انسان، استعداد و لیاقت رسیدن به مقامى است که مسجود فرشتگان شود. «اسْجُدُوا لِآدَمَ»
4- سجده براى غیر خدا، اگر بر اساس فرمان خدا باشد، شرک نیست. «قُلْنا» ... «اسْجُدُوا لِآدَمَ»
5- ابلیس، همپایهى فرشتگان بود و خطاب به فرشتگان، شامل او نیز مىشد. «فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ»
6- سجده نکردن ابلیس سهوى نبود، بلکه از روى علم و عمد بود. «إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ»
همچنین در روایات نیز داریم که :
از امام على بن الحسین(علیهماالسلام) چنین نقل شده که فرمود: «گناهان شعب و سرچشمههایى دارد، اولین سرچشمه گناه و معصیت پروردگار، "تکبر" است که گناه ابلیس بود و به خاطر آن از انجام فرمان خدا امتناع کرد و تکبر ورزید و از کافران شد و سپس"حرص" بود که سرچشمه گناه(و ترک اولى) از ناحیه آدم و حوا شد... سپس "حسد" بود که سرچشمه گناه فرزندش (قابیل) گردید و نسبت به برادرش (هابیل) حسد ورزید و او را به قتل رسانید.»(سفینة البحار، ج 2، ص 458، ماده کبر)
از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده که فرمود:
«اصول و ریشههاى کفر و عصیان، سه چیز است: حرص و تکبر و حسد، اما حرص سبب شد که آدم از درخت ممنوع بخورد، و اما تکبر باعث شد که ابلیس از فرمان خدا سرپیچى کند، و اما حسد، سبب شد که یکى از فرزندان آدم دیگرى را به قتل رساند!» (اصول کافى، ج 2، ص 219، باب اصول الکفر)
و نیز در نهج البلاغه در "خطبه قاصعه" از امیرمؤمنان على(علیه السلام) به هنگام نکوهش کبر و خود برتربینى چنین مىخوانیم: پند و عبرت گیرید از آنچه خداوند با ابلیس رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال و عبادات طولانى و تلاش و کوششهاى او را که شش هزار سال بندگى خدا کرده بود ... به خاطر ساعتى تکبر ورزیدن بر باد داد. (نهج البلاغه، خطبه 192، طبق نهج البلاغه صبحى صالح)
منابع:
1- تفسیر احسن الحدیث ج3
2- تفسیر نور ج 4
3- تفسیر کوثر ج 4
4- البرهان فی تفسیرالقرآن ج 2
5- ترجمه مجمع البیان ج 9
6-تفسیر نمونه ج 6
7-ترجمه جوامع الجامع ج 2