«…باید تکانید خود را، و خودیت ها را، و آنگاه به راه افتاد و حرکت را آغازید .
گفتم: حرکت !
آری ؛ حرکت !
اما نه به سمت بالا ؛ بل به سوی پایین !
که خدای در پایین است !
نشنیدی که خدای خود را گنج نامید ، آنجا که بفرمود : کُنتُ کَنزاً مَخفِِِیّا !
راستی ، گنج در کجا پنهان است ؟!
پایین ، یا بالا ؟!
در آبادی، یا خرابه ها؟!
پهلو به پهلوی نیش ها، یا نوش ها؟!
که سگ آنجاست کاباد است ؛
و گنج آنجا که ویرانی !
آنها که از خُمِّ مصاحبت استاد بزرگوار جرعه ها نوشیده و از لطف بیان، ملاحت طبع و جوشش ضمیر ایشان، نکته ها برگرفته اند بر این باورند که باریک بینی، نغز گویی، تمثیل سازی، استشهاد بجا به آیات، روایات و ابیات، چند شاخصه برجسته کلام استاد است که موجب شده تا حلوای سخن ایشان، کام دلهای بی شماری را شکربار سازد.
آری، خدای اگر چه بالاست، اما در پایین است !
خانه اش نیز در پایین !
کعبه را می گویم که گویند: در گودی و سرازیری است !
و گویی ما را چنین رهنمون است که : در فرازها ، و صعودها ، و در حرکت به سوی بالایی ها ، و بلندی ها به عظمت دست نخواهیم یافت؛ که این همه را بایست در فروتری و فروتنی جستجو نمود !
آری چشم ها را باید شست ؛
جور دیگر باید دید !
باید که فرو رفت؛ و فرود آمد، تا به رشد و رویشی دست یافت و به بارو بری نشست !
در این حضرت آنان گرفتند صدر
که خود را فروتر نهادند قدر
قلمه های گل آنگاه طراوت حیات یابند، و سبز شوند، و بالا آیند، و بالنده گردند، و به گل نشینند که، در زمین فرود آیند . و کبوتران آسمان نیز فرود آیند؛ چرا که همی دانند که دانه ها در زمین باشند .
آری، فرود آی !
که قرآن را نیز فرود آوردند !
انّا انزَلناه ؛ ما قرآن را فرود آوردیم،
یعنی که، شما نیز فرود آیید !
آن را نازل نمودیم؛
وشما نیز نازل شوید !
تا بالایید و بر مرکب مَنِیّتْ سوار، هرگز قرین قرآن نخواهید شد، و بدان دست نخواهید یافت .
اگر«قلب» انسان به کینه ای آلوده باشد کلمات«نماز»با او جوش نمی خورد .
و قرآن را پایین آوردند تا پایینیان را بالا برند !
درست مثل باران؛
که پایین می آید تا دانه های زمین را بالا کشاند .
و یا همچون ریسمان !
ریسمانی که آدمی را به آسمان می برد .
نردبان آسمان است این کلام
هر که از این بر رود آید به بام »
...آنچه گذشت، قطعه ای گزیده از پیش در آمد کتاب "در سایه سار وحی" است که به کوشش "محمدرضا رنجبر" تدوین شده است.
"در سایه سار وحی"، در حقیقت، مجموعه ای برآمده و نگارش یافته از سلسله مباحث ارزشمند درس تفسیر اندیشمند فرزانه، استاد حائری شیرازی است که سالیانی چند پیش از انقلاب در حلقه جمعی اهل دل و دوستدار قرآن ایراد شده است.
آنها که از خُمِّ مصاحبت استاد بزرگوار جرعه ها نوشیده و از لطف بیان، ملاحت طبع و جوشش ضمیر ایشان، نکته ها برگرفته اند بر این باورند که باریک بینی، نغز گویی، تمثیل سازی، استشهاد بجا به آیات، روایات و ابیات، چند شاخصه برجسته کلام استاد است که موجب شده تا حلوای سخن ایشان، کام دلهای بسیاری را شکربار سازد.
اگر توفیق الهی، رفیق راهمان باشد، مشتاقیم تا به جمع دوستداران این حلقه معرفت پیوسته و از این درس قرآن، و این سفره گشوده آسمانی، توشه برگیریم.
و اینک حسن ختام این نوشتار آغازین را به اولین بخش از کلام استاد می آراییم:
طهارت
قرآن کریم می فرماید: اَنْ طَهِّرا بَیْتِی لِلطائِفِیْنَ وَ الْعاکِفِیْنَ...( بقره/125)
«بیت»هر چه دارد از«طهارت» است .
بیت اگر باشد اما طاهر نباشد آن تأثیر را نخواهد داشت .
«تأثیر بیت»به «طهارت» است؛ هم طهارت ظاهری و هم طهارت باطنی .
همانطوری که این«نماز»را که انسان می خواند یک طهارت ظاهری دارد به نام«وضو»و یک طهارت باطنی که عبارت است از تطهیر«قلب» از صفات و خصال مذموم.
«لحیم کارها»وقتی که می خواهند چیزی را لحیم کنند، ابتدا جای لحیم را با اسید شستشو می دهند.
چون اگر شستشو داده نشود لحیم را قبول نمی کند .
«تطهیر»به منزله آن اسیدی است که ابتدا مصرف می کنند. اگر آن تطهیر واقع نشود آن لحیم صورت نمی گیرد .
«وضو»و همچنین«طهارت قلبی»که از انسان خواسته شده است به منزله همان اسید است، تا این کلماتی که انسان در نماز می گوید مثل لحیم با انسان جوش بخورد و فرو نریزد .
اگر«قلب» انسان به کینه ای آلوده باشد کلمات«نماز»با او جوش نمی خورد .
نقل می کنند که کوزه گری شاگردی داشت، و آن شاگرد رفت و برای خود مغازه ای باز کرد.روزی خواست که بر روی کوزه های ساخته شده لعاب بکشد، ابتدا تمام کارهایی را که معمول بود انجام داد، اما همین که آب لعاب را روی کوزه می ریخت، لعاب بر روی کوزه نمی ماند، و فرو می ریخت، و تمام زحماتش ضایع می شد !
آمد پیش استاد، و دید که استاد وقتی که لعاب بر روی کوزه ها می ریزد خوب می ماند، و می چسبد !
هر چه کرد تا علت را بداند نتوانست !
وشما نیز نازل شوید! تا بالایید و بر مرکب مَنِیّتْ سوار، هرگز قرین قرآن نخواهید شد، و بدان دست نخواهید یافت .
گفت: من کوزه ها را وقتی که می خواهم در کوره قرار بدهم اوّل آن را فوت می کنم تا گرد و غباری که بر روی آن نشسته است از آن جدا شود، آنگاه لعاب می ریزم این است که به کوزه می چسبد، اما تو کوزه را فوت نکرده می گذاری در کوره و آن گرد و خاک، لعاب را از روی کوزه می لغزاند، و به این کار می گویند: فوت کوزه گری .
بله، گاهی تمام کار به یک«فوت» بند است .
اینکه می گویند:فلانی فوت و فن کار را بلد است از همین قبیل است...
شکوری_گروه دین و اندیشه