صدوق و حکمت آزمایش الهى
صدوق (ره)، در خبر 35 روایتى از مفضل بن عمر به نقل از امام صادق،علیهالسّلام، در آزمایش الهى ذکر مىکند(30) و بعد از آن هم خبرى از عبدالرحمن بن سیایة به نقل از امام ذکر مىکند که فرمود:»چگونه خواهید بود آن گاه که بى امام و رهبر و دانش بمانید و از یکدیگر بیزارى بجویید، آن زمان که آزمایش و ممتاز شوید و غربال گردید«.(31)
در خبر 51 هم روایت دیگرى از مفضل به نقل از امام صادق ،علیهالسّلام، ذکر مىکند که فرمود: »ایام غیبت او طولانى شود، تا حق محض، عیان شود و ایمان از کدورت نفاق جدا گردد؛ به واسطه آنکه هر کس از شیعیان که بدطنیت باشد، از تشیع برگردد؛ آنهایى که آن گاه که امنیت و امکانات و جاى گزینى در عهد حضرت قائم را احساس کنند خوف نفاقشان رود«.(32)
سپس وى بابى به عنوان »علت غیبت« باز مىکند و در آن یازده خبر مىآورد.
در خبر ششم، سریر صیرفى کوفى از امام صادق،علیهالسّلام، نقل مىکند:»فرمود: همانا براى قائم است ما غیبتى است که زمانش طولانى است به گفتم: اى فرزند رسول خدا! چرا؟ فرمود: براى آنکه خداوند تبارک و تعالى ابا کرده است جز اینکه روش غیبت پیامبران در او جارى شود«.
صدوق این باب را با روایتى از عبداللَّه بن افضل هاشمى به پایان مىرساند که گفت: »شنیدم امام صادق،علیهالسّلام، فرمود: صاحب الامر غیبتى دارد که از آن ناچار است ؛ همه باطل جویان در آن به شک و تردید مىافتند. به امام عرض کردم: فدایت شوم! حکمت غیبت چیست؟ امام فرمود: سبب حکمت در غیبت او، همان سبب حکمت در غیبت کسانى از حجتهاى خدا است که پیش از او بودند«.(33)
وى در مقدمه کتاب خود و در بیان علت تألیف آن، خوابى را نقل مىکند که هنگام بازگشت از زیارت امام رضا ،علیهالسّلام، در نیشابور، دیده بود. صدوق (ره) در آن خواب امام زمان (عج) را مشاهده مىکند که بر در کعبه ایستاده است، او بر امام سلام مىکند و امام هم جواب سلام وى را مىدهد و به او مىفرماید: »در باب غیبت کتابى بنویس و در آن غیبتهاى انبیا را ذکر کن«.(34) وى نیز غیبتهاى انبیا را در هفت باب و حدود سى صفحه ذکر مىکند.
مراد صدوق(ره) از تقریر این حکمت ثابت و عام، این نبود که حکمت غیبت را در آن منحصر کرده و سایر حکمتها را تصدیق نکند ؛ بلکه بدین معنا است که این حکمت را بر سایر حکمتها مقدّم دارد. شاید هم به جهت آن خواب و اشاراتى که از جانب امام بوده است.
البته این حکمت با حکمت »ترس بر جان بدون انجام دادن مأموریت« فرقى ندارد. براى این حکمت چهار خبر آورده است که راه آنها را از امام صادق ،علیهالسّلام، و امام باقر ،علیهالسّلام، روایت کرده است:
»امام باقر ،علیهالسّلام، فرمود: همانا براى قائم قبل از آنکه قیام کند، غیبتى است. زرراه مىگوید: به امام عرض کردم: چرا؟ امام فرمود: مىترسد و به شکمش اشاره کرد«. در حدیث دیگر آمده است »امام باقر فرمود: همانا براى قائم (عج) قبل از ظهورش غیبتى است، زراره مىگوید: به امام عرض کردم: چرا؟ امام فرمود: مىترسد و با دستش به شکمش اشاره کرد و زراره گفت: یعنى، کشته شدن«.
همچنین نقل مىکند:»امام صادق ،علیهالسّلام، فرمود: اى زراره! براى قائم به ناچار غیبتى است، زراره مىگوید: عرض کردم: چرا؟ امام فرمود: بر جان خود مىترسد و با دستش به شکمش اشاره کرد«.
در حدیث دیگرى آورده است: »امام صادق ،علیهالسّلام، فرمود: براى قائم قبل از قیام کردن غیبتى است، زراره مىگوید: عرض کردم: چرا؟ امام فرمود: برجان خود مىترسد )کشته شود(«.
صدوق و حکمت »براى آنکه بر او بیعتى نباشد«
صدوق (ره) قبل از اخبار این حکمت، ابتدا پنج خبر را مىآورد که در واقع چهار خبر هستند ؛ زیرا خبر اول و پنجم هر دو یکى است. ابى بصیر از امام صادق ،علیهالسّلام، نقل کرده است: »صاحب این امر از میان مردم پنهان شود براى آنکه زمانى که خروج مىکند، بیعت هیچ کس برگردن او نباشد«.
حدیث دوم و سوم را جیل بن صالح و هشام بن سالم، از امام صادق ،علیهالسّلام، نقل مىکنند که اما صادق ،علیهالسّلام، فرمود:»قائم قیام مىکند یا برانگیخته مىشود ؛ در حالى که بیعت هیچ کس در گردن او نیست یا براى هیچ کس در گردن او بیعتى نیست«.
حسن بن على بن فضال نیز از امام رضا،علیهالسّلام، نقل مىکند: »گویا شیعه را مىبینم که در وقتى که سومین فرزند مرا از دست مىدهند، مانند چهار پایان در طلب چراگاه هستند، ولى نمىیابند ؛ براى آنکه امامشان از آنان پنهان است، عرض کردم: براى چهاى فرزند رسول خدا؟ امام فرمود: براى آنکه چون با شمشیر قیام کند، بیعت کسى در گردنش نباشد«.(35)
عمده اخبار »علت غیبت« همین ده خبر هستند که در بردارنده دو حکمت براى غیبت هستند: 1.ترس برجان، 2.بیعت هیچ کس برگردن او نباشد.
البته حکمت دوم، ثانوى و تنزیلى است ؛ یعنى، بر فرض ظهور، در صورتى از قتل نجات مىیابد که با ظالمان بیعت کند«.
حکمت چهارم :»حکمت تفصیلى معلوم نیست«
صدوق (ره) آخرین خبر در باب علت غیبت را از عبداللَّه بن فضل الهاشى نقل مىکند و در آن اشاره دارد بر اینکه این دو حکمت ذکر شده هر او اجمالى هستند، امّا حکمت تفصیلى آن بعداً کشف مىشود و در این دو روایت امام صادق ،علیهالسّلام، فرمود:»به درستى که وجه حکمت در این باره منکشف نشود، مگر پس از ظهورش ؛ چنان که وجه حکمت کارهاى خضر از سوراخ کردن کشتى، کشتن نوجوان تا برپاداشتن دیوار شکسته - به موسى روشن نشد، مگر پس از آنکه از هم جدا شدند. چون دانستیم که خداوند - تبارک و تعالى - حکیم است. تصدیق مىکنیم که همه افعال او حکیمانه است و اگر چه وجه آن براى ما منکشف نباشد، اى پسر فضل! این امرى از امور خداى تعالى و سرّى از اسرار خدا و غیبتى از غیوب او است«.(36)
شیخ مفید(ره) و علت غیبت
مفید (ره) در الارشاد، بابى به عنوان »روایات و نصوصى که بر امامت صاحب الزمان امام دوازدهم آمده« اختصاص داده است. او در این باب، سیزده خبر مىآورد و پایان مىنویسد: این اخبار تعداد کمى از روایاتى است که درباره دوازدهمین امام آمده است، روایات در این مورد بسیار زیاد است که اصحاب حدیث آنها را به شکل کتاب تدوین کردهاند. از جمله کسانى که احادیث را همراه با شرح و تفصیل تدوین نموده، محمد بن ابراهیم اباعبداللَّه نعمانى در کتاب الغیبة است.(37)
البته مفید (ره) به کتاب »کمال الدین و تمام النعمة و در اثبات غیبت و حجت و کشف حیرت« اشارهاى ندارد و خودش هم در الارشاد باب یا فصلى را به علت یا حکمت اختصاص نداده است.
درسال 38) 373) چهل سال قبل از وفات ایشان، قسمت هایى از مناظرات خود را جمع آورى نموده، به شکل کتاب در آوردو منتشر کرد. البته جز کتاب »الفصول المختاره که سید مرتضى علم الهدى آن را گزینش نموده است - هیچ کدام از آنها به دست ما نرسید است.
دوفصل از آن اختصاص به مناظراتى درباره غیبت دارد. فصل اول در هشت صفحه و فصل دوم در سه صفحه است که بیشتر به حکمت »ترس برجان« مىپردازد.(39)
ایشان بعد از آن رساله »الفصول العشرة فى الغیبة« را نوشت و در مقدمه آن گفت: و بعد از آنچه در این ابواب نگاشتم و به گونه سؤال و جواب، معانى آن را شرح دادم و از قرآن و سنت و عقل شواهدى بر آن آوردم ؛ رغبتى پیدا شد براى آنکه در فصلهاى مختص به امامت صاحب الزمان و پدران بزرگوارش و هنچنین مواضع شبهه دار آنان، نکاتى را ذکر کنم.
فصل چهارم این رساله عبارت است از »انگیزه پنهان شده ولادت امام ،علیهالسّلام، چه بود و علت مخفى بودن امر و غیبت چه بوده است«.(40)
سید مرتضى و علت غیبت
سید مرتضى علم الهدى )م 436) از کتاب )العیون و المحاسن(، فصلهایى را اختیار کرده و یک کتاب اعتقادى به نام الذخیره نوشته است.(41) دراین کتاب آمده است: چنانچه کسى بگوید: اگر این امکان هست که امام،علیهالسّلام، به خوى غایب باشد که کسى با او در ارتباط نباشد و آن گاه که ایمن از ترس باشد آشکار شود، پس چه فرقى است بین آن و بین اینکه خداوند او را معدوم کند و آن گاه که امنیت براى امام حاصل شود، او را زنده کند و یا دوراره او را به وجود آورد؟!
شیخ طوسى (ره)، این مطلب را به تلخیث الشافى نقل کرده و در دو صفحه به آن پاسخ داده است.(42)
قبل از این سؤال و جواب، چندین پرسش و پاسخ در محور »علت ترس برجان« در پانزده صفحه، در کتاب وجود دارد. همین سؤالات و جوابها و غیر آنها نیز به تعداد همین صفحات، در آخر جزء چهارم،
حول همین محور تکرار شده است.
شیخ طوسى(ره) و علت غیبت
ابوجعفر محمد بن الحسن بن على الخراسانى )شیخ طوسى(.
در سال 432 و در سن 47 سالگى کتاب الشافى فى المامة را خلاصه کرده و در آن تعدادى سؤال و اشکال درباره غیبت از کتاب الذخیره )سید مرتضى( ذکر کرده و به آنها پاسخ گفته است.
در سال 447، شیخ بزرگوارى از او مىخواهد که کتابى درباره مباحث ذیل بنگارد: غیبت و علت غیبت صاحب الزمان ؛ علت طولانى شدن غیبت حضرت با وجود آنکه به شدّت به او نیاز و زمین پر از فساد است و هرج و مرج و نیرنگ در جهان فراگیر شده است ؛ 3. چرا ظهور نمىکند؟ 4. چه مانعى بر سر راه ظهور آن حضرت وجود دارد
شیخ طوسى(ره) به آن شیخ بزرگوار، پاسخ مثبت داده، سخنانى بیان و جاى شک و شبههاى باقى نگذاشت.
وى مىنویسد: در کتاب خود، کلام را طولانى نمىکنم، چرا که خسته کننده است. در کتاب امامت من و نیز در کتابهاى شیخ مفید و سید مرتضى، مفصلاً و با نهایت استقصا، در این زمینهها مطلب بیان شده است. من سؤالهاى مختلف این باب را پاسخ مىدهم و بر صحت آنچه مىگویم، روایاتى ذکر مىکنم تا تأکیدى بر گفته هایم باشد.(43)
شیخ طوسى (ره) کتاب خود را با عنوان »فصل فى الکلام فى الغیبة« آغاز مىکند و در اواخر مناقشه خود با »واقفیه« بعد از اثبات امامت حجت، مىنویسد: وقتى امامت حضرت ثابت شد و دریافتیم آن حضرت از دیدگان پنهان است، خواهیم دانست که امام غایب نمىشود - باوجود معصوم بودن امام و متعیّن بودن فرض امامت در او مگر به جهت علّتى که آن علّت، اجازه غیبت را به او بدهد و یا ضرورت ایجاب کند او غایب باشد.
حال اگر تفصیلاً آن علّت یا ضرورت بر ما روشن نیست(44)؛ مىدانیم که امام پنهان نمىشود، مگر آنکه یک حکیمانه به او این اجازه را بدهد ؛ هرچند مفصلاً آن امر را نشناسیم(45)».
علت غیبت در کتاب الغیبة، همان است که در تلخیص الشافى فى الامامة آمده است؛ یعنى »ترس برجان«. از جمله اینکه ظالمان ایشان را ترساندند و ایشان را از تصرفات منع نمودند(46) و علت پنهان شدن حضرت از اولیا نیز چنین بود.(47)
طوسى(ره) و علت ترس بر جان
عنوان فصل پنجم کتاب چنین است: »در بیان علت مانع از ظهور صاحب الامر« و در آغاز آن مىنویسد: جز ترس از کشته شدن، هیچ علتى مانع از ظهور حضرت نیست و البته اخبارى نیز با این بیان وارد شده است که گفته ما را تأیید مىکند. شیخ طوسى حدود بیست خبر از اهل بیت،علیهمالسّلام، ذکر مىکند.
اولین خبر در این فصل، حدیثى از زراره است که: »امام باقر،علیهالسّلام، یا امام صادق،علیهالسّلام، فرمود: براى قائم،علیهالسّلام، قبل از ظهورش غیبتى است، زراره مىگوید: به امام عرض کردم: چرا؟ امام فرمود: از قتل مىترسد«.(48)
در خبر ششم زراره نقل مىکند که: »امام صادق،علیهالسّلام، فرمود: همانا براى قائم (عج) قبل از آنکه قیام کند غیبتى است، زراره مىگوید: به امام عرض کردم: چرا؟ امام فرمود: مىترسد و بادستش به شکمش اشاره کرد«.(49)
طوسى (ره) و حکمت امتحان الهى
در خبر آخر، زراره روایت مىکند که امام صادق،علیهالسّلام، فرمود: »... جز اینکه خداوند دوست دارد شیعیان را آزمایش کند...«.
شیخ طوسى در این باره مىنویسد: »هیچ علتى جز ترس از کشته شدن، مانع از ظهور حضرت نیست«، به همین دلیل وى بر این جمله از روایت اضافه مىکند: »اما آنچه که در اخبار آمده است از جمله آزمایش شیعیان در حال غیبت و سخت بودن امر بر آنان آزمایش ایشان با صبر بر آن - از سختىهاى این زمان خبر مىدهد؛ نه اینکه خداوند امام را غایب کرد، براى اینکه چنین شود؛ بلکه سبب غیبت، ترس است و آن اخبارى که از جریانات زمان غیبت سخن به میان، مىآورند، بر ثواب صبر بر این مشکلات و سختىهاى براى مؤمن تأکید دارد تا در نتیجه به دین خود تمسّک جویند.
در ادامه دوازده خبر ذکر مىکند.
نخستین آنها، خبر محمدبن منصور الصیقل از امام صادق است که کلینى، نعمانى و صدوق(ره) هم آن را نقل کردهاند. سپس روایتى هست که نعمانى از ابن ابى نصر نرنعلى از امام رضا،علیهالسّلام، نقل کرده است. بعد از آن روایتى آمده است که کلینى، نعمانى و صدوق(ره) از على بن جعفر از برادرش امام موسى کاظم نقل کردهاند. بعد از آن روایتى هست که این سه بزرگوار از مفضل بن عمر الجعفر از امام صادق،علیهالسّلام، نقل کردهاند. پس از آن روایتى ذکر مىکند که کلینى و نعمانى (ره) از على بن یقطین به نقل از امام کاظم آوردهاند، غیر روایات دیگر، علّت غیبت با مطلق امتحان و آزمایش مىدانند و یا بدون اینکه علّت آن را بیان کنند، اختصاص به غیبت دارند.
...................( Anotates).................
1) رجال نجاشى، 377 شماره 1027.
2) کلینى، کافى ج336 1.
3) همان، ص 336، ج 5.
4) همان، ص 370، ج 6 و 3.
5) همان، ص 337، ج 5.
6) همان، ص342، ج 27.
7) عین الغزال، ص 12، مرآة العقول، ج 1، ص 396.
8) نعمانى، الغیبة، ص 9.
9) همان، ص 13 - 11.
10) همان، جز، ص 4.
11) همان، ص 115.
12) همان، ص 122.
13) همان، ص 128.
14) همان، ص 92.
15) همان، ص 110.
16) همان، ص 140.
17) همان، ص113و 114، ح 47و 48.
18) همان، ص 117و 118، ص 110، ج 25.
19) همان، ص 116، ح 56 55 و 57.
20) همان، ص 125، ح 86 و 90.
21) کافى، ج 1، ص 369، ح 6 نعمانى الغیبه، ص 198، ح 14.
22) طوسى، الغیبه، ص 308.
23) عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 279.
24) کمال الدین، ص2و3.
25) همان، ص2.
26) نساء، آیه 164.
27) کمال الدین و تمام النعمه، 22-20.
28) همان، ص20.
29) همان، ج2، ص342، ح346 23و 32.
30) همان، ص347، ح35.
31) همان، ص 348، ح 37.
32) همان، ص 356، ح 51.
33) همانص482، ح11.
34) همان، ص3.
35) همان، ص 479، ح 5-1.
36) همان، ص 482، ح 11.
37) الارشاد، ج 2، ص 350.
38) الفصول المختاره، ص321.
39) الفصول المختار، ص 118 -11 و ص 331 - 327.
40) الفصول العثره فى الغیبة، ص 3 و 4.
41) ایشان بعد از آن اشکالات و نقض هایى که قاضى عبدالجبار معتزلى بر امامت عمومى و امامت حضرت حجت (عج) وارد کرده است، پاسخ مىدهد.
42) تلخیص الشافى ج1، ص107-104، عن الذخیره، 419 و420.
43) طوسى، الغیبة، ص 2 و 3.
44) همان، ص1و2.
45) همان، ص 85.
46) همان، ص 90.
47) همان، ص 85.
48) همان، ص 332، ح 274.
49) همان، ص 333، ح 279.