انواع فرشتگان
فرشتگان با تمام تنوع و کثرت مراتبی که دارند به دو دسته کلی تقسیم می شوند:
دسته اول که مدبرات السماء یا فرشتگان آسمانی نام دارند مجرد از ماده بوده و عقل محض اند. وظیفه این گروه، تدبیر (1) و اجرای امور (2) مربوط به عرش و وحی و مانند آن است. آیاتی مانند « لا یَعْصُونَ اللهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ » (3) که شهادت به عصمت ملائکه می دهد ناظر به این گروه از ملائکه می باشد.
به طور حتم، جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل علیهم السلام، جزء برترین و والا مقام ترین فرشتگان این گروه از ملائک می باشند که سایر ملائکه این صنف، تحت امر ایشان فعالیت می کنند.
آیات 15و16 سوره عبس به ملائکه ای اشاره می کند که تحت امر جبرئیل علیه السلام، حاملان وحی الهی اند. « بِأَیْدِى سَفَرَةٍ * کِرَامِ بَرَرَةٍ »؛ وحی الهی در دست سفیران و حامل وحی قرار می گیرد که بسیار کریمند و نیکوکار.
در آیات 97 سوره نساء و نیز 28 نحل هم سخن از ملائکه ایست که تحت امر عزرائیل علیه السلام، روح انسانها را قبض می کنند.
این گروه عظیم از ملائکه به دلیل تجرد تامی که دارند، عقل محض اند و احتمال هیچ تمرد اشتباه و یا نافرمانی در مورد آنها نمی رود. همین ها هستند که خداوند متعال در باره آنها می فرماید: امر خدا را عصیان نمی کنند و به هر آنچه که امر می شوند عمل می کنند.
حقی که پدر و مادر بر گردن فرزندان دارند به هیچ وجه برای فرزندان قابل أداء کردن نیست. زیرا حقوق والدین بسیار بیشتر از آن حدّی است که توسط فرزندان قابل أدا کردن باشد به همین خاطر در روایات متعدّد داریم که چون نمیتوانید حقوق والدین را اداء کنید به همین خاطر احسان و نیکی به والدین کنید.
در روایتی از امام سجاد ـ علیه السلام ـ حقّ مادر این چنین بیان شده است: «و اما حق مادرت بر تو، این است که بدانی او تو را در جایی حمل کرده است که هیچ کس، دیگری را حمل نمیکند و از میوة دلش به تو داد که أحدی به دیگری نمیدهد و تو را با تمام أعضایش حفظ کرد و اهمیتی نمیداد که خود گرسنه باشد، اما تو سیر باشی و خودتشنه باشد اما تو را سیراب کند و خود برهنه باشد اما تو را بپوشاند و خود زیر آفتاب باشد امّا تو را سایه افکند و به خاطر تو خواب را بر خود حرام کند و از گرما و سرما نگاهت دارد، تا تو را داشته باشد و از دست ندهد. بنابراین تو جز با کمک و توفیق الهی، از پس قدردانی او بر نمیآیی.»[1]
حق پدر را فراموش مکن!
شرایط فهم آیات قرآن
پیامبر (صلى الله علیه و آله) فرمودند: “قرآن را فرا گیرید و آن را قرائت کنید، بدانید که قرآن شما را بلند آوازه مى نماید و وسیله اى براى یاد خدا است. قرآن براى شما هم ذخیره (توشه) است و هم وزر (بار گران). پس از قرآن تبعیت کنید و آن را تابع خود قرار ندهید؛ زیرا اگر کسى تابع قرآن شد، قرآن او را به سوى بهشت مى فرستد، اما اگر کسى قرآن را تابع خود قرار داد، قرآن از پشت او مى رود تا او را به جهنم افکند.
خاتمیت پیامبر اکرم (ص) و جهانى و جاودانى بودن شریعت ایشان است، بالتبع قرآن کریم نیز معجز? جاویدان رسول اللَّه (ص) است که تا روز قیامت با انسانها همراه است و آنها را با معارف و احکام خود، بشارت و انذار داده و حجت را بر همه تمام مىکند.[?]
فهم عمومی قرآن
ماهِ شستشوی نبوی
جایگاه و ویژگی ماه شعبان
سخنرانی آیت الله تهرانی به مناسبت فرا رسیدن ماه شعبان
بسم الله الرحمن الرحیم
روی عن الحسینبنعلی(علیهماالسلام) قال: الِاسْتِدْرَاجُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ لِعَبْدِهِ أَنْ یُسْبِغَ عَلَیْهِ النِّعَمَ وَ یَسْلُبَهُ الشُّکْر.
این روایت از امام حسین(صلوا?اللهعلیه) نقل شده است که حضرت فرمودند: استدراج از ناحیه خداوند نسبت به بندهاش، به این معنا است که خدا «نعمتی» را به سمت بنده میفرستد و سرازیر میکند و از آن طرف، «شُکر» را از او میگیرد.
معنای «استدراج»
من در گذشته روایات متعدّدی را در ارتباط با «رابطه میان حوادث و گرفتاریها با معصیت و گناه» خواندهام که اینجا، جای مطرح کردن آنها نیست؛ ولی در این روایت بحثی راجع به استدراج داریم که یکی از دلائل گرفتاریهای انسان را دربر دارد. امام حسین در این روایت، استدراج را معنا میکنند که گاهی خدا به بندهاش نعمت میدهد، ولی از آن طرف بنده، شکر نعمت را به جا نمیآورد؛ این به خاطر آن است که خداوند حالت شکر گذاری را از بنده سلب کرده است.
چرا «استدراج»؟!
اینجا سؤال پیش میآید که چرا خدا چنین میکند و حال شکر را از بندهاش میگیرد؟ او که نعمت را به بنده میدهد، توفیق شکر را هم به او بدهد! یعنی چه که او نعمت را بدهد ولی توفیق شکر را از او بگیرد؟ چرا خدا توفیق شکر را از بندهاش میگیرد تا او نتواند شکر نعمت را به جا آورد؟ اصلاً چهطور میشود که خدا با بندهاش چنین میکند؟
امام محمد باقر از امیر المومنین (ع) روایت فرموده: هنگامی که آیت الکرسی نازل شد رسول خدا (ص) فرمود آیه الکرسی آیه ای است که از گنج عرش نازل شده و زمانی که این آیه نازل گشت هر بتی که در جهان بود با صورت به زمین خورد.
در این زمان ابلیس ترسید و به قومش گفت :"امشب حادثه ای بزرگ اتفاق افتاده است باشید تا من عالم را بگردم و خبر بیاورم.
ابلیس عالم را گشت تا به شهر مدینه رسید مردی را دید و از او سوال کرد: " دیشب چه حادثه ای اتفاق افتاد"
مرد گفت "رسول خدا فرمود:" آیه ای از گنج های عرش نازل شد که بت های جهان به خاطر آن آیه همگی با صورت به زمین خوردند. ابلیس بعد از شنیدن حادثه به نزد قومش رفت و حادثه را به آن ها خبر داد.
===================