نهج البلاغه دارای داستانهای جالب و قابل تاملی است که ما در این نوشتار دو نمونه از آن را انتخاب کرده و تقدیم شما عزیزان می کنیم:
پس از آن که امیرمؤمنان علی علیه السلام به خلافت ظاهری رسید می بایست همه مسلمانان از او پیروی کنند، ولی ریاست و انحرافات نفسانی باعث شد که گروه هایی با آن حضرت مخالفت نمودند.
سرسخت ترین مخالف علی علیه السلام که در همان آغاز بنای مخالف گذاشت، «معاویة بن ابوسفیان» بود، معاویه که از طرف عثمان، استاندار شام شده بود، پس از عثمان، شام را مرکز حکومت خود قرار داد، و با زور و کشت و کشتار به توسعه طلبی پرداخت، و لشکرکشی های مختلف به اطراف و اکناف نمود، که شهرهای اسلامی را از تحت حکومت امام علی علیه السلام به زیر پرچم خود درآورد.
یکی از نمایندگان خونریز و سنگدل معاویه شخصی به نام «بُسربن اَرطاة» بود که به فرمان معاویه با عنوان فرماندهی لشکر، به بلاد و شهرها می رفت و با خونریزی و جنایات بی شمار، شهرها را در قلمرو حکومت جبّار معاویه در می آورد. ادامه مطلب...
این تعداد دوستی هایی که امروز در بین ما رواج پیدا کرده، فکر نمی کنم تاریخ به خودش دیده باشد. حتی سبک و سیاق رفاقت ها نیز تغییر چهره داده است. حق هم دارد چرا که دنیا در حال تغییر و دگرگونی است و انسان بیش از پیش احتیاج به دوست و رفیق دارد تا بتواند تنهاییش را پر کند، خلاء هایش را مرتفع ساخته و نیاز هایش را برطرف سازد. اگر دوست و دوستی امری ناپسند بود دینمان نیز بدان سفارش نمی کرد در حالی که کم نیستند احادیث و روایاتی که انسان را به دوستی امر می کنند از آن جمله رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده است: دوستى کردن با مردم نیمى از خرد است. (أصول الکافی / ترجمه مصطفوى ؛ ج 4 ؛ ص457) پس دوست و دوستی کردن نمی تواند امری ناپسند باشد چرا که اگر دوست بد بود خدا برای خود دوستی انتخاب نمی کرد و این در حالی است که در آیه 125 سوره نساء خداوند کریم، حضرت ابراهیم علیه السلام را به عنوان دوست خود معرفی می کند.
ملعون است ملعون، زنی که شوهر خود را بیازارد و غمگین کند و خوشبخت است خوشبخت، آن زنی که شوهر خود را احترام کند و آزارش ندهد و در همه حال از وی فرمان برد .
اسلام در عین حال که حقوقی را برای زوجین تعیین نموده است، توصیههای جدّی دارد که زندگی بر اساس رفتار اخلاقی تنظیم شود. در این بخش به نمونههایی از آیات و روایات اشاره میکنیم:
«وَ مِنْ ءَایتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَ جًا لِّتَسْکُنُواْ إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذَ لِکَ لَأَیتٍ لِّقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ » ؛ 1 «و از نشانههای او این است که همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد. در این نشانههایی است برای گروهی که تفکّر میکنند.»
این آیه میگوید که اساس زندگی را باید محبت به همدیگر و مهربانی و گذشت تشکیل دهد، نه اعمال حق و دریافت و استیفای آن.
2. یار و غمخوار هم بودن
«هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَاَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ» ؛ 2آنها لباس شما هستند و شما [مردان] لباس آنها [که هر دو زینت هم و سبب افتخار یکدیگرند] .»
این تشبیه نکات متعددی دارد که بسیار در خور دقّت است:
1. لباس انسان را از گرما و سرما حفظ میکند، زن و شوهر هم باید در سختی و راحتی یار و غمخوار و همراه هم باشند؛
2. لباس عیبهای انسان را میپوشاند، زوجین نیز باید در زندگی مدفن عیوب همدیگر باشند؛
3. لباس عامل زینت و افتخار و شخصیت انسان است، همسر نیز باید چنین نقشی را ایفا نماید.
پوشش مادر در منزل چگونه باید باشد؟
طرز پوشش مادر در خانه و در مقابل فرزند چگونه باید باشد؟ آیا برای مادر از نظر شرعی و عرفی محدودیتی وجود دارد ؟
سؤال شما از دو بُعد قابل بررسی است:
1. از نظر حکم شرعی؛ در مورد پوشش ما در مقابل فرزندان از نظر حکم شرعی، ضرورت ندارد و واجب نیست همه اعضای بدن خود را از فرزندان خودش بپوشاند. بنابراین باز بودن سر و گردن، دستها و پاها و ساق پا اشکالی ندارد مرد و زنی که با هم محرمند (مانند خواهر و برادر) میتوانند به بدن یکدیگر به آن مقدار که در میان محارم معمول است نگاه کنند، و در غیر آن احتیاط آن است که نگاه نکنند.[1]
2. از نظر تربیتی و روان شناختی؛ امّا از نظر تربیتی باید بگوئیم کودک به راحتی رفتار و صدای مادر را تشخیص میدهد و آن را دنبال میکند. رفتار مادر برایش کاملاً آشنا است و حافظهاش مملو از خاطراتی از این رفتارها میباشد کودک از رفتار و شکل آنها عکس برداری میکند و در حافظه خود انبار میکند.
پایههای اساسی رشد شخصیت کودکان و نوجوانان از طریق تقلید نهاده میشود و این شیوه تقلید هم از راه شنیداری و هم از طریق بصری حاصل میشود. تقلید و الگوپذیری از ویژگیهای دوران کودکی است، کودک هر آنچه را که ببیند براساس تقلید میپذیرد، و مطابق آنها عمل میکند، بدون اینکه از خوبی و بدی آن اطلاع داشته باشد.
چشم و گوش کودک، چون دریچهای باز است میبیند ذهن کودک چون دوربین عکاسی است، که هر چه میبیند در آن منعکس شده و ثبت میگردد.[2]
بنابراین رفتار والدین بخصوص مادر تأثیر فراوانی بر روی کودکان دارد. کودک از مصالح و مفاسد امور اطلاعی ندارد و نمیتواند در کارهایش هدفگیری درستی داشته باشد، لذا تمام توجهاش به پدر و مادر و اطرافیان است، اعمال و حرکات آنها را مشاهده مینماید و از آنان تقلید میکند.[3]
آن کس که فرزند خود را ببوسد حسنه اى در نامه عمل او ثبت خواهد شد و آن کس که فرزند خود را شاد کند خداوند او را در قیامت مسرور می نماید.»
همه ما می دانیم که کودکان امروز، سرمایه های فردا هستند و رشد و تکامل آینده جامعه ما در گرو پیشرفت شایسته آنها است. با این وجود کمتر کسی است که به این مسأله توجه ویژه داشته باشد و با این نگاه بلند با کودکان جامعه برخورد کند.
از میان صدها عامل موثر در شکل گیری شخصیت کودکان، شادابی محیط و طراوت خانواده از جایگاه ویژه ای برخوردار است. چرا که نهال نوپای کودک نیازمند محیطی متناسب و فضایی مطبوع برای پیشرفت و تکامل است. در چنین شرایطی است که مسیر تربیت، سهل و روان خواهد شد و رشد حقیقی در زمینه های گوناگون محقق خواهد گردید.
مسلما رفتاری که سرشار از محبت باشد و شادمانی ریشه ای را برای قلب کوچک او به همراه داشته باشد، زمینه ساز شکل گیری شخصیتی پرمحبت و پرانگیزه خواهد بود. به همین جهت می توان چنین نتیجه گرفت که آینده درخشان جامعه ما در گرو اخلاق خوش ما با کودکانمان است .
سیره و رفتار دائمی پیامبر خدا نشان می دهد که آن حضرت اهمیت ویژه ای برای شادی و شادابی کودکان در نظر داشته است. آن هم نه فقط کودکان خانه خود بلکه همه کودکانی که در جامعه او مشغول زندگی بوده اند.
در اداره های ما، بیکاری، کم کاری و رشوه خواری وجود دارد. معلوم است کسی که رشوه بخورد یا در اداره، کم کاری و بدکاری داشته باشد، درآمد او حرام است و دختر و پسر او در اثر لقمه حرام، دچار بیعفّتی می شوند و بدتر اینکه، بیعفّتی نزد آنان، تبدیل به ارزش می شود؛ با مسجد و معنویات سر و کار ندارند و روحانیت را خرافت می دانند، شبانه روز مشغول تلفن همراه خود هستند که برای برخی جوانان، خانه شیطان شده است.
بی تردید یکى از عوامل مؤثر در روح و جسم انسان تغذیه است ،تا آنجا که خداوند نیز سفارش به تغزیه حلال کرده است آنجا که می فرماید« فَلْیَنظُرِ الاِْنسَـنُ إِلَى طَعَامِهِ» (عبس/24) یعنى انسان هنگامى که مى خواهد غذایى را بخورد، ابتدا دقیقاً باید در آن بنگرد که چه چیزى را مى خواهد بخورد؟ آیا براى روح و جانش مفید است یا مضرّ ؟ حلال است یا حرام ...
در جاى دیگر نیز مى فرماید: «.. .کُلُوا مِنَ الطَّیِّبَـتِ وَ اعْمَلُوا صَــلِحًا... » (مؤمنون/51) از غذاهاى پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید».
برخى از مفسران معتقدند ذکر این دو (خوردن غذاى پاک و انجام عمل صالح ) پشت سر یکدیگر دلیل بر وجود یک نوع ارتباط بین آن دو است و اشاره به این است که غذاهاى مختلف آثار اخلاقى متفاوتى دارد ، غذاى حلال و پاک ، روح را پاک مى کند و سرچشمه عمل صالح مى شود ، و غذاى حرام و ناپاک روح و جان را تیره و زمینه اعمال ناصالح را فراهم مى گرداند ; در مورد آثار وضعى تغذیه (حلال و حرام ) فرقى بین مسلمان و غیر مسلمان نیست .( پرسشها و پاسخ هاى مذهبى آیة الله مکارم شیرازى و آیة الله جعفر سبحانى)
کسب حلال به نوعی از فعالیت اقتصادی گفته می شود که در چهار چوب قوانین اسلامی و شرعی انجام می شود و مهمترین خصوصیت آن نفع خود انسان چه از لحاظ مادی و چه از لحاظ معنوی و از طرفی رعایت کردن حق الناس می باشد.
این سخن گرچه به آسانی گفته می شود اما در مقام عمل بسیار سخت است تا جائی که در بعضی روایات ائمه طاهرین ـ علیهم السلام ـ تلاش برای بدست آوردن روزی حلال را از شمشیر زدن در میدان جنگ سخت تر شمرده اند.[1]