ویگوتسکی معتقد است، یادگیری هنگامی روی می دهد که یادگیرندگان در محدوده ی منطقه ی جانبی رشدشان کار کنند. در واقع، او بر این باور است که هر یادگیرنده ای در یادگیری مطالبی که معلم در کلاس درس ارائه می کند، یکی از شرایط زیر را دارد: . . .
1. بدون کمک دیگران می تواند یاد بگیرد و انجام دهد.
2. حتی با کمک دیگران نمی تواند یاد بگیرد و انجام دهد.
3. با کمک دیگرانی که از موضوع اطلاع دارند و قادر به انجام آن هستند، می تواند یاد بگیرد و انجام دهد. ویگوتسکی می گوید، آن چه را که امروز یادگیرنده با کمک دیگران یاد می گیرد و انجام می دهد، در آینده به طور مستقل انجام خواهد داد. از سوی دیگر، آن چه را که امروز نمی تواند یاد بگیرد، در آینده می تواند با کمک گرفتن از دیگران یاد بگیرد و انجام دهد. بنابراین، آگاهی معلم از موارد فوق برای سازمان دادن به فعالیت های کلاسی مفید است.
بنابراین، معلم اندیشمند با اجرای سنجش آغازین (ورودی) و تحلیل نتایج آن می تواند از تسلط یادگیرنده بر پیش نیازهای یادگیری، میزان آموخته ها و توانایی او در زمینه ی موضوع جدید یادگیری آگاه شود و با تدارک فعالیت های آموزشی مناسب، به یادگیرنده کمک کند که نه تنها خودش بتواند به طور مستقل یاد بگیرد، بلکه با کمک و یاری دیگران بتواند بر یادگیری تکالیفی فائق آید که خودش به تنهایی از عهده ی آن ها بر نمی آید. در واقع، سنجش باعث می شود که معلم با منطقه ی جانبی رشد هر یک از یادگیرندگان آشنا شود و از این طریق برای تسهیل فرایند یادگیری اقدام کند. در نتیجه، معلم اندیشمند از این طریق می تواند به یادگیرندگان کمک کند تا ساخت شناختی خودشان را درباره ی موضوع جدید یادگیری گسترش دهند و به توانایی یادگیرندگان برای یادگیری معنی دار به طور مستقل بیفزایند.
سنجش تکوینی و معلم پژوهشگر
معلم وقتی بداند یادگیرندگان چه طور پیشرفت می کنند و در چه مواردی با دشواری مواجه اند، می تواند از این اطلاعات برای ایجاد تغییر و اصلاحات لازم در آموزش مانند تدریس مجدد، تلاش برای ارائه ی رویکردهای آموزشی جایگزین، یا پیشنهاد فرصت های بیشتر برای تمرین استفاده کند. معلم اندیشمند، هنگامی که هنوز فعالیت ها و کوشش های آموزشی و پرورشی در جریان هستند نیز به سنجش و ارزشیابی از آموخته های یادگیرندگان اقدام می کند. زیرا هدف او تنها آموزش دادن نیست؛ بلکه آموزش به منظور یادگیری یادگیرندگان است. بنابراین، این نوع سنجش (تکوینی) بازخوردهایی برای هدایت آموزش و بهبود یادگیری فراهم می کند.
در واقع، ما باید به سنجش به مثابه بخش جدایی ناپذیری از فرایند یادگیری – یاددهی نگاه کنیم که هدف آن کمک به یادگیری یادگیرندگان و عمق بخشیدن به آن است. بنابراین، معلم اندیشمند با تفسیر نتایج سنجش و ارزشیابی پیشرفت تحصیلی یادگیرندگان در ضمن فرایند آموزش، می تواند به مشکلات، نارسایی ها و بدفهمی های یادگیری یادگیرندگان پی ببرد. این آگاهی به معلم فرصت می دهد، هنگامی که هنوز فعالیت ها و کوشش های آموزشی و پرورشی در جریان هستند، نارسایی ها، بدفهمی ها و مشکلات یادگیری یادگیرندگان را رفع کند. این نوع رویکرد به سنجش و ارزشیابی پیشرفت تحصیلی، از معلم یک پژوهشگر آموزشی می سازد.
امروزه ارزشیابی بخش جدایی ناپذیر فرایند یادگیری – یاددهی است و از آن عمدتاً برای هدایت و بهبود یادگیری یادگیرندگان استفاده می شود. لفرانکویس در مدل سه مرحله ای آموزش، جایگاه عنصر ارزشیابی و ارتباط آن را با فرایند آموزش به این صورت ترسیم می کند:
مرحله پیش از آموزش
1. تعریف هدف های آموزشی
2. تعیین سطح آمادگی یادگیرندگان
3. طراحی و انتخاب روش ها و راهبردهای مناسب آموزش
مرحله ی آموزش
1. تدارک فرصت های مناسب یادگیری برای یادگیرندگان و نظارت بر پیشرفت تحصیلی آنان
2. شناسایی نقاط قوت و ضعف یادگیرندگان به هنگام فعالیت ها و کوشش های یادگیری
3. انطباق روش های آموزشی با نیازهای یادگیرندگان
4. ارائه ی بازخورد، اعمال تشویق مداوم و ایجاد انگیزه برای یادگیرندگان در جهت یادگیری
5. قضاوت درباره ی میزان پیشرفت یادگیرندگان در ارتباط با هدف های آموزشی
مرحله ی پس از آموزش
1. سنجش و توصیف میزان تحقق هدف های آموزشی
2. دادن بازخورد به یادگیرندگان در مورد نقاط قوت و ضعف های یادگیری یادگیرندگان
3. ارزشیابی اثر بخشی مواد آموزشی و روش های آموزش
4. تصمیم گیری برای مرحله ی بعدی آموزش
همان طور که از مدل سه مرحله ای لفرانکویس استنباط می شود، در تمامی مراحل آموزش، ارزشیابی به گونه ای مستمر و غالباً غیر رسمی، همراه با آموزش و به عنوان بخشی از تجربه ها و فعالیت های یادگیری انجام می شود و عاملی اثر گذار بر فرایند یادگیری – یاددهی به شمار می رود. با توجه به مطالبی که ارائه شد، اقدام به سنجش و قضاوت درباره ی اطلاعات مربوط به یادگیری یادگیرنده، فعالیتی آموزشی محسوب می شود که به بهبود و عمق بخشیدن به یادگیری یادگیرنده کمک می کند. بنابراین، استفاده از این عنصر با ارزش برنامه ی درسی، فقط برای نمره دادن به یادگیرندگان و طبقه بندی کردن آنان، عملی غیر ثمر بخش است. زیرا ما نمی توانیم منتظر باشیم تا آموزش به پایان برسد و سپس معلوم کنیم که آیا یادگیرندگان به خوبی یاد گرفته اند یا خیر؟ به این دلیل که دیگر برای جبران شکست ها، بدفهمی ها و... یادگیرندگان و اصلاح شیوه ی آموزش و... دیر شده است.
همه می دانیم که مهم ترین نقش معلم، آموزش محتوای کتاب و برنامه ی درسی به یادگیرندگان نیست؛ بلکه آموزش به یادگیرندگان است، به گونه ای که به یادگیری آنان منجر شود. چگونه معلم آگاه شود که یادگیرندگان واقعاً از مطالب آموزش داده شده چه چیزی را یاد گرفته اند؟ به این منظور، معلم باید از فنون گوناگون سنجش استفاده کند. فنون سنجش هنگامی مؤثرند که معلم از آن ها نه تنها برای بررسی درک و فهم یادگیرنده، بلکه برای هدایت فرایند یادگیری – یاددهی استفاده کند. از این رو، سنجش باید فرایندی مستمر در کلاس درس باشد و نقش هدایت کننده و تنظیم کننده ی زندگی تحصیلی در کلاس درس را برای یادگیرنده ایفا کند.